(عجيج): فرياد (جأش): دل (الشّمس غربت): خورشيد ناپديد شد (تحدّبت):
مهربانى و محبّت كرد (عبّدوا): خوار كردند (أتاق الحياض): حوضها را پر كرد
(وعوثة): زمين هموار كه راه رفتن در آن دشوار است مانند زمينهاى شنزار (وضح):
سپيدى (عصل): كژى (سنخ): اصل، ريشه (بحبوحة الدّار): ميان، وسط خانه (محاجّ): جمع
محجّه، جادّه، ميانه راه (فلج): پيروزى (استلأم): جامه جنگ يعنى زره پوشيد.
(نينان): جمع نون به معناى ماهى بزرگ (اوار): گرمى آتش (إنصابها):
رنج دادن آن (رذاذ: باران ريز (محادّ): دشمن سر سخت (مواتح): آبكشها (عوج): با فتح
عين هر چه داراى ساق باشد و مانند نخل بر پاى ايستد، و به كسر عين هر چه خلاف اين
باشد مانند راه (ساخ): فرو رفت (أزف): نزديك شد (غيطان): زمينهاى هموار (معقل):
پناهگاه (متوسّم): زيرك
[ترجمه]
«خداوند ناله و فرياد حيوانهاى وحشى را در بيابانها، و گناهان
بندگان را در خلوتها، و آمد و رفت ماهيها را در ژرفاى درياها، و تلاطم امواج آب را
بر اثر تند بادها مىداند، و گواهى مىدهم كه محمّد (ص) برگزيده خدا و آورنده