شده، و به صورت سرابى كه مىدرخشد و حقيقتى
ندارد در آمدهاند، همچنين به سبب توجّه به عالم ملكوت نظرش از جهان اجسام و
جسمانيّات بريده مىشود و آنچه را از اين معموره به خاطر داشته به فرمان الهى و
قهر و قدرت او همچون بيابانى صاف و هموار گشته است، در اين موقع است كه دست انسان
از رسيدن به شفيعى كه از او شفاعت كند، و دوستى كه به دفاع از او پردازد كوتاه
است، و هيچ عذرى هم سودمند و پذيرفته نيست، و توفيق از خداوند است.