و بينش از مشاهده كيفيّت آن حيران و قرين
شگفتى است، بلكه هر ذرّهاى را كه آفريده مايه همين حيرت و اعجاب است، واژه مقل
(چشمها) استعاره براى مشاهده شكوه و جلال كبريايى بارى تعالى و استعاره مناسبى
است، زيرا عظمت و قدرت و كبريايى او مقتضى صدور آثار بزرگ و شگفتانگيزى است كه
ديده دلها از مشاهده آنها دچار حيرت است، و اين كه انديشهها و آنچه را در دلها
خطور مىكند از شناخت حقيقت او باز داشته براى اين است كه وجود بارى تعالى كمال
مطلق است و اين صفت مستلزم عجز اوهام بشرى از ادراك حقيقت اوست، منظور از هماهم
النّفوس افكارى است كه به دل خطور مىكند و انسان در باره آنها مىانديشد، و در
پيرامون اين موضوع پيش از اين مكرّر سخن راندهايم، پس از اين امام (ع) به كلمه
توحيد شهادت مىدهد، و آن را با چهار صفت همراه مىكند:
1- اين كه گواهى او مقرون به ايمان است، يعنى اقرارى است كه با
اعتقاد قلبى مطابق است.
2- شهادت مذكور از روى ايقان است، يعنى اعتقادى است بر پايه يقين به
اين شرح كه جز او خدايى نيست و هر اعتقادى جز اين درست نيست.
3- اين گواهى از روى اخلاص است، يعنى اين اعتقاد را از هر چه جز اوست
خالص كرده است و با او چيزى را موجود و معتبر نمىبيند.
4- اين گواهى با اذعان توأم است، و اذعان ثمره اخلاص و نتيجه حصول
كمال آن است، و تفاوت درجات اذعان بستگى به مراتب اخلاص دارد، و طاعتها و عبادتهاى
ديگر نيز كه از شرايط و لوازم كلمه توحيد است به آن باز مىگردد.
پس از اين كلمه ديگر شهادت را كه گواهى دادن به رسالت پيامبر اكرم
(ص) است بازگو و براى اشاره به مراتب فضيلت ان بزرگوار، اوضاع جهان را در هنگام
بعثت آن حضرت، و زشتيها و نارواييهايى را كه در آن موقع حاكم بوده بيان مىكند،
واژه أعلام الهدى (نشانههاى هدايت) را براى پيشوايان دين كه