responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه شرح نهج البلاغه نویسنده : ابن ميثم بحرانى ت محمدى مقدم و نوايى    جلد : 3  صفحه : 75

خود را عرضه مى‌كند و خويشتن را بر اين امر منصوب و موظّف داشته است، واژه مراهم (جمع مرهم به معناى دارو) استعاره است براى دانشها و صفات پسنديده و برجسته‌اى كه نزد آن حضرت است، واژه مواسم نيز استعاره است براى تعزيرات و حدود شرعى و اجراى آنها در باره كسى كه ارشاد و تعليم در او سودمند نمى‌افتد، بنا بر اين او همچون پزشك حاذقى است كه همه داروها و مرهم‌ها، و اسباب داغ كردن و سوزاندن زخمها را براى كسى كه مرهم او را سودمند نيست در اختيار دارد، تا هر جا كه نياز باشد اين داروها و اسباب را به كار برد، براى درمان دلهاى كور تا آنها را جهت پذيرش انوار علوم، و هدايت به جادّه حق آمادگى دهد و چشم بصيرت آنان را بدين طريق بينايى بخشد، و براى معالجه گوشهاى كر تا آنها را جهت قبول موعظه و اندرز مهيّا سازد، واژه صمم (كرى) بطور مجاز بر كسى كه موعظه و ارشاد در گوش او فرو نمى‌رود و همچون كران است اطلاق شده و اين از باب اطلاق اسم ملزوم بر لازم آن است. زيرا كرى مستلزم عدم بهره‌مندى از موعظه و ارشاد است. همچنين براى درمان زبانهاى گنگ تا آنان را به ذكر خدا و سخنان حكمت آميز گويا سازد، واژه بكم (لالى) بطور مجاز بر زبانهايى اطلاق شده كه بدانچه مطلوب و شايسته است گويا نيست و اين حالت باعث شده كه همانند افراد لال و بى‌زبان باشند.

(21095- 21079)

فرموده است: متّبع.

واژه متّبع (پيگير) صفت براى طبيب است، و عبارات مواضع الغفلة و مواطن الحيرة كنايه از دلهاى جاهلان است، و اشاره مى‌فرمايد كه اينها كسانى هستند كه از انوار حكمت و معرفت كسب روشنى نكرده‌اند يعنى از دانش و اخلاق چيزى به دست نياورده‌اند، و همچون آتش زنه كه به وسيله آن آتش پديد مى‌آورند نتوانسته‌اند به وسيله فرا گرفتن علومى كه پرده‌هاى جهل و نادانى آنها را بدرد مشعل معرفت را در جان خويش بر افروزند و شبستان دل را بدان روشنى بخشند.

(21103- 21096)

فرموده است: فهم فى ذلك‌

يعنى آنها كه از فروغ حكمت و معرفت روشنى‌

نام کتاب : ترجمه شرح نهج البلاغه نویسنده : ابن ميثم بحرانى ت محمدى مقدم و نوايى    جلد : 3  صفحه : 75
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست