به بزرگى ياد كرده است، و ميان تعظيمى كه از
خداوند به جا مىآوريد با تعظيمى كه خداوند از خود به جا آورده مناسبتى برقرار
سازيد، سپس به علّت وجوب تعظيم خداوند اشاره مىكند و مىفرمايد: چيزى از دين خود
را پوشيده نداشته بلكه به اندازه ضرورت همه آن را روشن و آشكار ساخته و چيزى از
آنچه موجب خشنودى و ناخشنودى اوست رها نكرده مگر اين كه براى هر يك نشانهاى آشكار
قرار داده و يا آيهاى روشن در كتاب خود آورده كه به آنچه مىپسندد امر و به آنچه
ناپسند اوست نهى مىكند.
(39776- 39768)
فرموده است: فرضاه فيما بقى واحد و سخطه فيما بقى واحد.
اين گفتار اشاره است به اين كه احكام خداوند در باره امورى كه موجب
رضا و نارضايى اوست و در گذشته صادر شده در اوقات بعد و زمانهاى آينده نيز ثابت و
برقرار است و حكم او در باره امورى كه موجب خشنودى و ناخشنودى اوست هيچ گاه نقض و
دگرگون نمىشود، و در اين سخن كنايهاى است به اين كه احكام ثابت الهى را از طريق
قياس و رأى نمىتوان منتفى ساخت، و ما پيش از اين، نظر آن حضرت را در اين باره
روشن كردهايم.
(39797- 39777)
فرموده است: أنّه لن يرضى عنكم بشىء سخطه على من كان قبلكم ... تا
قبلكم.
اين گفتار در تأكيد و توضيح بيان پيش است، يعنى: كارى كه موجب خشم
خداوند است و فى المثل اصحاب از ارتكاب آن نهى كردهاند خداوند هرگز از به جا
آوردن آن كار خشنود نمىشود، و نمىتوان آن را تجويز، و به عنوان اجتهاد حلال كرد،
همچنين آنچه را خداوند براى مردم رضايت داده و انجام دادن آن را دستور فرموده است
به جا آوردن آن هرگز موجب خشم خداوند نمىشود، تا مردم از طريق اجتهاد بتوانند آن
را حرام و ممنوع گردانند و هم محتمل است منظور آن حضرت در اين كه فرموده است:
فرضاه فيما بقى واحد و سخطه فيما بقي واحد احكام جزيى و فروع مسائلى باشد كه با
دلالت مطابقه نصّى در باره آنها نرسيده