زخمها) تفتيده و گداخته كرده است، تا بر هر
جا كه نياز داشته باشد بگذارد بر دلهاى كور، بر گوشهاى كر، بر زبانهاى گنگ، او با
داروهاى خويش بيماران غفلت زده و سرگشته را رسيدگى و درمان مىكند، همانهايى كه از
فروغ حكمت بهره نگرفته و انديشه خود را به انوار دانشهايى كه اعماق جان را روشنى
بخشد تابان و فروزان نكردهاند، اينها در چنين احوالى چون چار پايان چرنده غافل، و
مانند سنگهاى سخت بىدرك و جامدند.
اينك براى صاحبان بصيرت و بينش، پوشيدهها آشكار، و راه حقّ براى
گمراهان هويدا شده، و رستاخيز، نقاب از چهره برداشته، و براى هوشمندان و حقيقت
جويان، نشانههاى آن نمودار گشته است.
چرا شما را پيكرهايى بىجان، و جانهايى بىبدن و توان مىبينم؟ چه
شده كه شما را عابدانى بىتقوا، سوداگرانى بىسود، بيدارانى در خواب، حاضرانى
غايب، بينندگانى كور، شنوايانى كر و گويندگانى لال و بىزبان مشاهده مىكنم؟
درفش گمراهى با شدّت در مركز خود بر پا شده، و شاخههاى آن همه جا
پراكنده گشته است، ياران و پيروان آن شما را با پيمانه خود مىسنجند و با همه قدرت
شما را مىكوبند، رهبر اين گروه از كيش مسلمانى بيرون و بر ضلالت و گمراهى پايدار
است، در آن روزگار از شما جز شمار اندكى مانند آنچه در ته ديگ و يا در ته جوال به
جا مىماند باقى نخواهد ماند، او همان گونه كه چرم دبّاغى را مالش مىدهند شما را
به هم مىمالد، و همچون گندم خرمن شده درهم مىكوبد، و همچون پرندهاى كه دانههاى
درشت را از ريز جدا مىكند مؤمنان را از ميان شما بيرون مىكشد (و از ميان
مىبرد).
بالاخره اين راهها شما را به كجا مىبرد، و اين تاريكيها تا كى شما
را سرگردان و حيران مىسازد؟ و اين دروغها تا چه زمان شما را فريب مىدهد؟
اين گمراهيها را از كجا براى شما مىآورند، و كى از اين غفلت و
نادانى باز مىگرديد؟