حكيمانه و فرمان نافذ خود در جهان هستى
برقرار ساخته است كه از آن جمله آفرينش آسمانهاست، چنان كه فرموده است: «إِنَّ فِي خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ»^ و نيز «أَ وَ لَمْ يَنْظُرُوا فِي مَلَكُوتِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ»
و در شرح خطبه نخست در باره اين كه آسمانها و زمين بر چيزى تكيه ندارند و بىعمود
و پايه برپايند توضيح لازم داده شده است، مقصود از دعوت آسمانها و زمين، صدور حكم
فرمانفرماى عالم وجود بر آنهاست، و منظور از اجابت آنها وارد شدن آنها بنا به
فرمان الهى در زمره موجودات است كه فرمانبردارى و اذعان كردند و بىهيچ سستى و
درنگ پذيرفتند و با فروتنى يوغ نياز و امكان را در برابر واجب الوجود و قدرت و
سلطنت او به گردن گرفتند.
(38917- 38891)
فرموده است: و لو لا إقرارهنّ ... تا و العمل الصّالح من خلقه.
سخنى حقّ و درست است، زيرا اقرار آسمانها و زمين به ربوبيّت پروردگار
عبارت است از آنچه به زبان حال به پروردگار خويش عرض نياز مىكنند، و به
فرمانبردارى خود در پيشگاه قدرت و فرمان او گواهى مىدهند، و آشكار است كه اگر پا
در عرصه امكان نمىگذاشتند و از قدرت و تدبير پروردگار بهرهمند نمىشدند عرشى در
آسمانها نبود و شايستگى آن را نداشتند كه پذيراى تدبير امور فرشتگان و جايگاه آنها
باشند، و فرشتگان بدانها صعود كنند و سخنان پاكيزه و اعمال شايسته بندگان را به آن
جا بالا برند، و ما پيش از اين در ذيل خطبه نخست در باره بالا- رفتن اعمال و غير
از آن به وسيله فرشتگان به اندازه امكان سخن گفتهايم، واژههاى دعاء، إقرار و
إذعان استعارهاند، و از نظر اين كه آسمانها و زمين داراى روح عاقله و مدبّرهاند
ممكن است اين واژهها در معناى حقيقى خود به كار رفته باشند.
(38927- 38918)
فرموده است: و جعل نجومها ... تا الأقطار.
اين سخنان به برخى از فوايد وجود ستارگان اشاره دارد.