مقتضاى عدل داورى و به حقّ عمل كنند در اين
هنگام كه پا از راه حقّ بيرون نهاده و بر خلاف شرط مقرّر حكم دادهاند. ما در
بطلان رأى آنها، حجّت و اعتماد خود را در اختيار داريم.»
[شرح]
(38028- 37991) خطاب آن حضرت به كسانى است كه از اقدام آن بزرگوار در
پذيرش حكمين انتقاد مىكردند و خود آنها پيش از اين به آن رضا داده بودند، اين كه
فرموده است:
جمعيّت آنها بر اين اتّفاق كردند كه دو نفر به داورى برگزيده شوند،
مراد ابو موسى اشعرى و عمرو بن عاص است، و آن حضرت شرط كرده بود كه اين دو نفر
پايبند حكم قرآن باشند، و از آن تجاوز نكنند و زبان و دل آنها با كتاب خدا باشد،
واژه قلوب مجازا از باب ناميدن مسبّب به نام سبب بر خواستهاى اختيارى اطلاق شده
است چنان كه خداوند متعال فرموده است: «فَقَدْ صَغَتْ
قُلُوبُكُما»، و موافقت آن بزرگوار با حكميّت مشروط به اين شرط بود، و اينك اعلام
مىكند كه اينها شرط مذكور را رعايت نكرده، و از كتاب خدا دور شده، و حقّ را با
اين كه مىديده و مىدانستهاند رها ساخته، به پيروى از خواهش نفس از راه عدل و
حقّ بيرون رفته و به جور و انحراف گراييدهاند.
(38044- 38029)
فرموده است: و قد سبق استثناؤنا.
اين جمله تذكارى است مجدّد بر اين مطلب كه: شرط ما بر اين كه به
عدالت داورى كنند و از صدور رأى بد و نادرست دورى ورزند، پيش از آن كه به داورى
بنشينند با آنها انجام گرفته است، واژه سوء منصوب است زيرا مفعول سبق مىباشد.
(38061- 38045)
فرموده است: و الثّقة في أيدينا لأنفسنا.
يعنى: ما در كار خود دليل مطمئنّ داريم، و پذيرش حكم اين دو نفر بر
ما واجب نيست، زيرا آنها مطابق شرط رفتار نكرده و حكمى بىدليل و عكس آن صادر
كردهاند. و ما پيش از اين شمّهاى از جريان حكميّت، و فريب خوردن ابو موسى اشعرى
را از عمرو بن عاص بيان كردهايم. و توفيق از خداوند است.