يعنى: اگر چه كسانى كه در مقاصد قرآن مىانديشيدند رفتهاند، و آنانى
باقى ماندهاند كه قرآن را به دست فراموشى سپرده، و يا به عمد خود را به فراموشى
زده و از نداى الهى سر برتافته خود را سرگرم دنيا ساختهاند، بديهى است اين گفتار
براى شنوندگان مايه توبيخ و سرزنش است.
پس از اين امام (ع) دستور مىدهد به كسى كه عمل نيكى انجام مىدهد در
اين كار به او كمك كنند، بديهى است كمك انواع بسيارى دارد، همچنين هنگامى كه با
عمل بدى روبرو مىشوند آن را زشت شمارند، و از آن روى گردانند. آن بزرگوار براى
اثبات وجوب اوامرش به حديث نبوى (ص) استشهاد مىكند، اين حديث شريف گوياى اين است
كه اقدام بر كار نيك و خوددارى از انجام دادن كار بد واجب است و در اين صورت است
كه انسان، نيكوكردار و ميانه رفتار خواهد بود. صفت جواد و قاصد هر دو استعارهاند
وجه مناسبت اين است: كسى كه كار نيك انجام مىدهد و از اقدام به كار بد خوددارى
مىكند، در صراط مستقيم قرار دارد و رو به خدا گام برمىدارد و كژى و انحرافى در
كار و روش او نيست و مانند اسب رهوارى كه در جادّه مستقيم به حركت در آمده است در
سلوك الى اللّه و طىّ مدارج راه حقّ از هر كس ديگر رهروتر و تيزپاتر خواهد بود.
(37846- 37839) سپس آن حضرت ظلم را بر سه گونه تقسيم مىكند:
1- ستمى كه هرگز آمرزيده نمىشود، و اين ظلمى است كه آدمى با شرك
ورزيدن به خدا به خويشتن روا مىدارد، اين كه خداوند هرگز از اين ظلم در نمىگذرد،
هم به دليل نصّ است و هم به برهان عقل، امّا نصّ، قول خداوند متعال است كه «إِنَّ اللَّهَ لا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ»^[1] و دليل عقل اين است كه آمرزش يا
[1] سوره نساء (4) آيه (48) يعنى: خداوند شرك به او را (هرگز)
نمىبخشد.