(جولة): جنگ و گريز (طغام): اوباش (يآفيخ): جمع يأفوخ است كه به
بالاى دماغ گفته مىشود.
(حسّ): ريشه كن كردن (تذاد): كشانده و رانده مىشود (انحاز): لغزيد
(لهاميم): جمع لهوم و به معناى خوبان از مردم است (وحاوح): جمع وحوحه به معناى
آوازى است كه با گرفتگى از سينه دردمند برخاسته مىشود.
(نضال): جمع نضل به معناى شمشير است (شجر): نيزه زدن
[ترجمه]
«گريز و هزيمت شما را در جنگ و كنارهگيرى شما را از صفوف خود ديدم،
جفا پيشگان و فرومايگان و باديه نشينان شام شما را از صفهايتان گريزاندند، با اين
كه شما از برگزيدگان عرب، و سران شرف، و عضو مقدّم (جبهه حقّ)، و كوهان بلند پيكر
اجتماع هستيد، امّا دردهاى سينه من آن گاه