«به من بگو اگر آنانى كه در پشت سردارى تو
را پيشتاز كاروان قرار دهند تا جاهايى را كه باران در آن فرود آمده بيابى، و تو پس
از بازگشت به سوى آنان، از محلّهايى كه داراى آب و گياه است آنها را آگاه گردانى،
ليكن آنان مخالفت كنند و در جاهايى كه خشك و بىآب و علف است فرود آيند چه كار خواهى
كرد؟ گفت من آنان را رها مىكنم و بر خلاف آنها به جايى كه آب و گياه است مىروم،
امير مؤمنان (ع) فرمود: بنا بر اين دستت را دراز كن! آن مرد گفت به خدا سوگند در
اين هنگام كه حجّت بر من تمام گشته بود نتوانستم دست باز دارم، از اين رو با آن
حضرت بيعت كردم.»
[شرح] (36087- 35960)
جرمّى منسوب به بنى جرم است، و اينها طايفهاى از مردم بصره بودند،
كه اين مرد را نزد آن حضرت فرستادند، تا چگونگى نظر آن بزرگوار را در باره اصحاب
جمل به دست آورند و بدانند كه آن حضرت نسبت به اقدامات خود در برابر آنان از حجّت
و دليل برخوردار، و يا در شكّ و ترديد است، اين مرد هنگامى كه امام (ع) را ديد و
سخنانش را شنيد هيچگونه شكّى در صدق گفتار آن حضرت در دلش باقى نماند، و با آن
بزرگوار بيعت كرد، و سخنانى كه ذكر شد در ميان آنان گذشت، به راستى تمثيلى لطيفتر
و دلپذيرتر از آنچه آن حضرت بيان فرموده است ديده نمىشود، با توجّه به اركان
تمثيل، بر حسب اصطلاح حالت مخاطب اصل است بنا بر فرض اين كه پيشتاز كاروان بوده و
در پى جايى داراى آب و گياه است و فرع، وضع اوست كه در صدد به دست آوردن آگاهى و
فضيلت و هدايت از آن حضرت است حكم، مخالفت او با يارانش مىباشد كه آنها را به
جايى كه داراى آب و گياه بوده رهنمون شده و آنان نپذيرفتهاند، و علّت حكم، دست
يافتن او به جايى با سبزه و آب است، و چون دستيابى به دانش و فضيلت كه همچون سبزه
و آب كه غذاى تن و سبب بقاى آن است خوراك جان و مايه زندگى است براى اين فرستاده حاصل
شده و اين شبيه دست يافتن پيشتاز كاروان به جايى است كه داراى آب و گياه باشد، لذا
علّت حكم كه لزوم مخالفت با يارانش به سبب