حقوق از دست رفته گروهى را از گروه ديگر باز
مىستاند، و قومى را در سرزمين و ديار قوم ديگر جا داده استيلا مىبخشد، سپس سوگند
ياد مىكند كه آنچه بنى اميّه دارند همچون دنبه كه بر روى آتش آب مىشود گداخته
مىگردد، وجه مشابهت نابودى و از ميان رفتن آنها مىباشد، مصداق اين وقايع كه امير
مؤمنان (ع) از آنها خبر داده، نهضت شيعيان هاشمى و اتّفاق آنها در بر انداختن حكومت
بنى اميّه است، و در اين دعوت و قيام كه در اواخر دوران حكومت مروان حمار آخرين
فرمانرواى اموى واقع شد آنهايى كه در دوستى على (ع) و خاندان او ثابت قدم بودند و
هم غير اينان شركت داشتند.
امام (ع) پس از اين سخنان به نكوهش شنوندگان مىپردازد، و به عواملى
كه موجب برانگيختن طمع و چيرگى كسانى بر آنها شده كه از نظر قدرت و منزلت از آنان
پستترند اشاره مىفرمايد و منظور آن حضرت معاويه و ياران اوست، و اين عوامل عبارت
از خوددارى آنها از يارى حقّ، و ضعف و سستى آنان در زبون گردانيدن باطل است، و اين
سخنان را براى سرزنش و توبيخ آنان بيان مىكند، سپس امام (ع) سرگشتگى و حيرتزدگى
آنها را به سرگردانى قوم بنى اسرائيل تشبيه مىكند، و آنچه سبب اين شباهت است،
سستى و خوارى و زبونى اينهاست همان گونه كه بنى اسرائيل به سبب نافرمانى و خوددارى
از اجراى اوامر الهى، خداوند آنها را در وادى سرگردانى گرفتار، و به خوارى و زبونى
دچار ساخت، پس از اين آنان را از فرجام اين سستى و سر انجام خوددارى آنان از يارى
يكديگر خبر داده و هشدار مىدهد كه ادامه اين روش مايه مزيد حيرت، و پس از درگذشت
آن حضرت موجب پراكندگى و روگردانيدن آنان از حقّ، و بريدن از آن بزرگوار است با
همه خويشى و پيوستگى كه با پيامبر خدا (ص) دارد، و باعث پيوستن به معاويه و جز
اوست با همه دورى نسبتى كه معاويه را با پيامبر (ص) است. سپس آن حضرت به ارشاد
شنوندگان و جلب آنان براى پيروى و فرمانبردارى از خود پرداخته و فرموده است: اگر
دعوت كننده را فرمانبردار باشيد و مراد او از دعوت كننده خود