اينك باغهاى محسوس دنيا در پيش روى ماست، اگر از قواعد تأويل و حقايق
الفاظ عرب و مجازات و استعارات و تشبيهات و تمثيلات و ديگر صنايع علم بيان كه در
آغاز اين كتاب شرح داده شده آگاهى و از درك علوم الهى بهرهاى داشته باشى مىتوانى
همين بهشت محسوس را نمونه و نردبانى براى شناخت و درك بهشت معقول و لذايذ آن قرار
دهى، مثلا درختان بهشت را استعاره براى فرشتگان آسمانها بدانى و به هم خوردن
برگهاى آنها ترشيح اين استعاره باشد و تپّههاى مشك براى معارف و كمالاتى كه از
سوى پروردگار بخشنده به آنان عطا شده و در آنها فرو رفته، و براى آنها آفريده
شدهاند و مانند درختان كه بر پشتهها مىرويند از آنها به وجود آمدهاند استعاره
باشد، همچنين واژه انهار (رودها) براى آن دسته از فرشتگان كه از تعلّق به اجرام
فلكى مجرّدند، و مانند نهرها كه مبدأ حيات و سبب بقاى درختانند، به منزله اصول و
مبادى فرشتگان آسمانى مىباشند، استعاره مىباشد، و مرواريد تازه و ثمراتى كه ذكر
شده استعاره براى علوم و كمالاتى مىباشد كه از اين ارواح عاليه بر نفوس مستعدّ
بىهيچ مضايقه افاضه مىشود، و اين علوم و معارف همان ثمرات و ميوههايى مىباشد
كه هر كدام بر طبق ميل خواهنده و بر حسب استعداد چيننده در دسترس او قرار مىگيرد.
بايد گفته شود كه نيروى بلند پرواز خيال از عبارات مذكور و اشياى
محسوسى كه در خلال آنها نام برده شده افاضات مذكور را نقل و برداشت مىكند و هر كس
به مقتضاى ميل و رغبت خود صورت آنچه را كه مرغوب و مطلوب اوست به آنها مىپوشاند،
از اين رو در بهشت آنچه دل مىخواهد و چشم از آن لذّت مىبرد موجود است، و هر كس
شايستگى چيزى را دارد به محض اراده براى او حاضر مىگردد. همچنين واژه عسل و خمر
براى افاضاتى كه مورد رغبت و موجب لذّت نفس است استعاره شده، و ذكر اينها براى اين
است كه برخى نفوس كه به