و پا قرار داده، و بزرگتر از اينها مانند
ماهيهاى بزرگ و فيلها را بيافريده است، و بر خويش واجب فرمود هر جسمى كه روح در آن
دميده نجنبد مگر اين كه مرگ وعدهگاه آن و نيستى پايان آن باشد.»
[شرح]
(34692- 34484) هدف از اين خطبه بيان عجايب خلقت و شگفتيهاى آفرينش
إلهى به منظور توجّه به آنها و تفكّر در عظمت و قدرت اوست، معناى واژه ابتداع را
پيش از اين گفتهايم، و مراد از موات هر چيزى است كه جاندار نيست، و مقصود از ساكن
آنچه مانند زمين است مىباشد، و دارندگان حركت، افلاك و ستارگانند، شواهد البيّنات
عبارت از دلايلى است كه در نزد عقول بشرى با مشاهده ظرافتهايى كه در آفرينش
آفريدگان به كار رفته، و گوياى لطف صفت و كمال قدرت اوست ثابت و محقّق گشته است، و
در برابر اين دلايل و راههاى روشنى كه براى شناخت خداوند و اقرار به وجود او و
لزوم فرمانبردارى از اوامرش موجود است سر تسليم فرود آوردهاند، و چون اين دلايل
شدّت ظهور و بانگ بلندى در گوش عقل دارد براى اين آواز و رسوخ آن در گوشها واژه
نعيق را استعاره فرموده است، نخستين ما در جمله ما انقادت له مفعول فأقام در جمله
پيش است، و ضمير له به ما در جمله مذكور باز مىگردد، و ضمير به در جمله معترفة به
و له در عبارت مسلّمة له به الى اللّه برگشت دارد، و ضمير دلائله محتمل است به هر
يك از اين دو باز گردد، دوّمين ما در جمله و ما ذرأ بنا بر اين كه به ضمير دلائله
كه مضاف اليه است عطف شده است، محّلا مجرور است، و معنا چنين است كه: دلايل يگانگى
او و براهين آنچه را بيافريده در گوشهاى ما بانگ برآورده است، و ما پيش از اين
بيان كردهايم كه چگونه كثرت مخلوقات و تنوّع و اختلاف آنها دليل بر يگانگى و
يكتايى او است، پرندگانى را كه خداوند در شكافهاى زمين جاى داده از قبيل مرغ
سنگخواره و نوعى جغد است، و آنها را كه در زمينهاى پهناور سكنا بخشيده امثال كبك
است، و مرغانى را كه بر ستيغ كوهها نشيمن داده مانند شاهين و صقر (به