لحظه آن را به سويى مىچرخاند، به رنگهاى
خود مىبالد، و با حركت دادن دم به خويش مىنازد، مانند خروس با مادهاش مىآميزد
و مانند نرهاى پر شهوت با او در آميخته باردارش مىكند، من شما را حواله مىدهم كه
اين را به چشم ببينيد، و مانند كسى ديگر به سند ضعيفى رجوع نمىدهم، و اگر چنان
باشد كه برخى گمان مىكنند آبستنى طاوس به سبب قطرههاى اشكى است كه از چشمان جنس
نر سرازير مىگردد و به دور پلكهاى آن حلقه مىزند، و طاوس ماده آن را مىنوشد، و
بدون اين كه نر با آن بياميزد تخم گذارى مىكند، پندارى است كه از آنچه در باره
منقار در منقار نهادن و جفتگيرى كلاغ مىگويند شگفتتر نيست.
بارى به نظر مىآيد نى پرهاى طاوس ميلههايى از نقره است، و آنچه بر
آنها روييده دايرههايى شگفتانگيز همچون هاله به گرد ماه است، و خورشيدهايى كه بر
آنها نقش بسته از زرناب و پارههايى از زبرجد است، و اگر پرهايش را به آنچه از
زمين مىرويد تشبيه كنى، بايد گفت دسته گلى است كه از همه گلهاى بهاران چيده شده
است، و اگر آن را به پوشيدنيها مانند كنى همچون حلّههاى پر نقش و نگار، و يا
جامههاى خوشرنگ و زيباى يمانى است، و چنانچه آن را به زر و زيورها همانند گردانى
شبيه نگينهاى رنگارنگى است كه در ميان نقره جواهرنشان نصب شده باشد، اين مرغ رنگين
بال، خود پسندانه و متكبّرانه مىخرامد، و به دم و بالهايش مىنگرد، و از زيبايى
پوشش و دلارايى رنگهايش قهقهه سر مىدهد.
امّا هنگامى كه به پاهايش نظر مىاندازد، به زارى فغان مىكشد، و به
آوازى كه بيانگر درخواست كمك و يارى و گوياى درد واقعى اوست ناله مىكند، زيرا
پاهايش مانند پاهاى خروس خلاسىّ [1]
باريك و زشت است و در يك سوى پايش ناخنكى پنهان روييده شده است.
در محلّ يال آن كاكلى سبز رنگ و پر نقش و نگار قرار گرفته، و