responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه شرح نهج البلاغه نویسنده : ابن ميثم بحرانى ت محمدى مقدم و نوايى    جلد : 3  صفحه : 557

[بخش اول‌]

[لغات‌]

(نعقت): فرياد زد (عبالة): ستبرى بدن (اخاديد): شكافها و درّه‌هاى زمين (نسق): نظم (زيفان): با كبر و ناز خراميدن (ملاقح): آلات پيوند و اعضاى تناسلى (قلع الدّاري): بادبان منسوب به دارين، و آن جزيره‌اى است در سواحل قطيف از شهرهاى بحرين كه گفته مى‌شود عطريّات از هند به آن جا آورده مى‌شده و اكنون ويران است و در آن آبادى و سكنه‌اى نيست، و داراى آثار باستانى است.

(عنجه): آن را كج كرد (يختال): دچار خودپسندى مى‌شود.

(ضفّتى جفونه): دو سوى پلكهايش (داراته): خطهاى دايره مانند نى پرهايش (فلذ): جمع فلذة، تكّه يا قطعه (عصب): جامه‌هايى است كه در يمن بافته مى‌شود (نطّقت باللّجين): به نقره آراسته و به او بسته شده است (معول): ناله كننده (نجمت): پديدار شد.

(قنزعة): كاكل سر (تلّفع): لباس پوشيدن (يأتلق): مى‌درخشد (أدمجه): استوار گردانيد آن را (ذرّه): مورچه (مداري): جمع مدرى، چوبى است كه مانند انگشتان دست شاخه‌هاى نوك تيزى دارد كه موادّ خوراكى را با آن پاك مى‌كردند.

(جنىّ): بر وزن فعيل به معناى مفعول، چيده شده (حمش): باريكى (الدّيكة الخلاسيّة): خروس دو رگه كه از نژاد مرغ هندى و ايرانى به وجود آمده باشد.

(صيصية): ناخن پشت پاى خروس (أرّ): عمل زناشويى (نوتيّ): ناخداى كشتى (فجاج): جمع فجّ، راه ميان دو كوه (إغتلام): شهوت شديد (منبجس): منفجر (عقبان): طلا (زبرجد): گفته شده همان زمرّد است و نيز به لعل بدخشان اطلاق مى‌شود.

(مضاهات): مشابهت (وشاح): پارچه‌اى است كه از چرم بافته و به جواهر آراسته مى‌شود و زنان بردوش مى‌اندازند و تا پهلوهاى خود را بدان مى‌پوشانند.

(ظنبوب): طرف ساق پا (وسمة): با كسر سين يا سكون آن نام درختى كه آن را عظلم گويند و از آن براى رنگ استفاده مى‌شود.

(بصيص): تابش (زقا): فرياد زد (أسحم): سياه‌

نام کتاب : ترجمه شرح نهج البلاغه نویسنده : ابن ميثم بحرانى ت محمدى مقدم و نوايى    جلد : 3  صفحه : 557
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست