آفريننده ممكنات نمىتواند ممكن الوجود باشد
و در نتيجه لازم مىآيد كه خالق متعال واجب الوجود باشد.
(33859- 33857) 2- از صفات سلبى خداوند است كه اوّليّت او را ابتدايى
نيست يعنى براى اوّليّت او حدّى نيست كه اشيا در آن حدّ متوقّف و به آن منتهى گردد
و اگر چنين بود لازم مىآمد كه خداوند متعال محدث باشد و هر محدثى ممكن الوجود
است، و در اين صورت واجب الوجود نبود، و اين خلف است، زيرا ثابت است كه خداوند
متعال واجب الوجود است.
(33863- 33860) 3- اين كه ازليّت او را پايانى نيست، يعنى هيچ پايان
و آخرى براى خداوند وجود ندارد، زيرا در غير اين صورت پذيرنده عدم بود و واجب
الوجود نبود، و اين نيز خلف است.
(33872- 33864)
فرموده است: هو الأوّل لم يزل و الباقي بلا أجل.
اين سخن تأكيدى است در اثبات آنچه در قسمت دوّم و سوّم گفته شده است.
(33878- 33873) 4- پيشانيها براى او به خاك افتاده است، و لبها
يگانگى او را بيان مىكند، اين گفتار اشاره به كمال الوهيّت و استحقاق او براى
عبادت و بندگى است.
(33898- 33879) 5- اين كه هيچ چيزى شبيه خداوند نيست، زيرا هر چيزى
جز او محدود است، و عقل آن را برآورد و اندازهگيرى مىكند و با احاطه به آن حدود
و اندازه آن را معيّن مىسازد، و خداوند متعال از اين بكلّى منزّه است، زيرا اگر
وهم به مقتضاى روش خود در ادراك مسائل بخواهد اندازه و حركت و عضو و ابزار براى او
در نظر گيرد، در تصوّر خود سخت به خطا رفته و گمراه شده است، و در اين باره ما پيش
از اين سخن گفتهايم.
(33908- 33899) 6- خداوند متعال منزّه است از اين كه در محدوده زمان
قرار داشته و پرسيده شود كه از چه زمان بوده و براى او مدّتى تعيين و گفته شود تا
كى خواهد بود.
(33912- 33909) 7- خداوند متعال ظاهر و پديدار است، و با همه شدّت
ظهورى كه دارد