(خفّاش): مفرد و جمع آن خفافيش به معناى شبپره است و اين از خفّش
مشتق است كه به معناى ضعف بصر از اصل خلقت است.
(ردع): بازداشت (سبحات إشراقها): شكوه تابش آن (إسداف): مصدر أسدف
اللّيل مىباشد يعنى شب تاريك شد.
(وضح النّهار): روشنى روز (شظايا): تكّهها (انحسرت): ناتوان شد.
(مساغ): راه (بلج): مفرد آن بلجة، نخستين سپيده صبح، گاهى هم مصدر
است (إئتلاق): درخشش (غسق الدّجنّة): تاريكى شب (وجار الضبّ): لانه سوسمار
[ترجمه]
«ستايش ويژه خداوندى است كه اوصاف از بيان كنه ذاتش درمانده، و عظمتش
خردها را باز داشته از اين كه بتوانند براى رسيدن به منتهاى قدرت و سلطنتش راهى
بيابند.
اوست خداوند بحقّ و آشكار، ثابتتر و نمايانتر است از هر چه چشمها
مىبينند، خردها نتوانستهاند او را در حدّى محدود كنند تا شبيهى برايش بيابند، و
اوهام ناتوانند كه او را اندازهگيرى و بر او احاطه يابند تا مثالى براى او
انگارند، آفريدگان را بىهيچ نمونه قبلى، و بىمشورت مشاورى، و بىكمك ياورى
بيافريد و با فرمان خود آفرينش آفريدگان را به انجام رسانيد، و همه به اطاعتش
اعتراف كردند، و بىهيچ ردّى فرمانش را پذيرفتند، و بىچون و چرا تسليم شدند.
از لطايف صنعت و شگفتيهاى آفرينش او رازهاى پيچيده و حكمتآميزى است
كه در اين خفّاشان (شبپرهها) وجود دارد و به ما نشان داده است. همينهايى كه
روشنايى روز كه گشاينده چشم هر جاندارى است