حياتبخش باران در آن نمايان است، همچنين
كافر را كه قرآن را مىشنود و در جان همچون سنگ خاراى او اثر مطلوبى نمىگذارد به
شهرى پليد و ناپاك همانند كرده است، زيرا در چنين شهرى سبزى و خرّمى و فراوانى
نيست، و اثرات نعمتزاى باران در آن ديده نمىشود.
امّا در باره حبّ و بغض كه به خداوند نسبت داده شده است چنان كه پيش
از اين گفته و دانستهايم، اين دو در مورد خداوند به رضايت و كراهت او برگشت دارد،
از اين رو هر چه خير محض، و يا خير بر وجود او غالب باشد ذاتا مطلوب حقّ تعالى
است، و آنچه شرّ محض و يا شرّ بر وجود او غلبه داشته باشد اگر چه بالعرض متعلّق به
اراده اوست ليكن ذاتا مكروه خداوند متعال است.
(31294- 31261)
فرموده است: و اعلم أنّ لكلّ عمل نباتا.
واژه نبات (رويش) را براى زياد شدن عمل و نموّ و افزايش آن استعاره
آورده، و با ذكر ماء (آب) ترشيح داده شده، و اين كنايه از ريشه اعمال انسان است كه
در دل جاى دارد، وجه مشابهت اين است كه همان گونه كه رويش و خيزش گياه بستگى به آب
دارد، اعمالى كه انسان براى عبادت و بندگى خداوند انجام مىدهد، نيز وابسته به
اميال قلبى و برخاسته از نيّات اوست، و آشكار است كه اختلاف آبها از نظر شيرينى و
شورى، سبب بروز اختلاف در چگونگى استعداد روييدنيها و خوبى كشتزارها و ميوههاست،
و هر چه از آب پاكيزهترى بهرهمند است ميوهاش بهتر و پاكيزهتر است و بدى و فساد
در آن نيست، اعمال انسان نيز كه شبيه روييدنيهاست پاكيزگى ثمرات آن كه همان
ميوههاى پاكيزه بهشت و انواع لذّتهاى آن است بستگى به زلال بودن مادّه و منشأ اين
اعمال دارد، و مادّه آنها اخلاص براى خداست و بدى و پليدى ثمرات اعمال نيز بر حسب
خبث ماده آنهاست كه عبارت است از ريا و شهرت طلبى، و ثمره اينها تلخترين ثمرات
است، زيرا چيزى در كام تلختر از آتش نيست، و توفيق از خداوند است.