حوادث و فتنههايى در آينده خبر داده است،
بىآن كه زمان وقوع آنها تعيين شده باشد، و يا از عاملان و رهبران آن نام برده
باشند، بنا بر اين منظور از عبارت تبدء في مدارج خفيّة معاويه و طلحه و زبير و
امثال اينهاست كه امر خود را پنهان كرده و عزم خويش را در ايجاد فتنه، و طمع خود
را به خلافت و حكومت پوشيده مىداشتند، تا اين كه حرص و آز آنها، وقايعى را به
وجود آورد كه آنچه در پرده داشتند آشكار و نقش تاريخ شد، واژه شباب را براى قيام و
ظهور اين فتنه در ميان مردم، استعاره آورده، و وجه مناسبت سرعت ظهور آن است، چنان
كه آن را از اين نظر به كودكى تشبيه فرموده كه به سرعت به حدّ شباب مىرسد و جوانى
را آغاز مىكند، اين فتنه با اين سرعت و شتابى كه دارد مانند برخورد سنگ سخت و صلب
با پوست بدن است و اثر عميقى كه روى آن به جا مىگذارد، تأثير زيادى در انهدام
اسلام و از ميان بردن اساس آن دارد، وجه مشابهت ميان اين دو، فسادى است كه بر اثر
وقوع اين فتنه در ميان مردم پديد مىآيد، و موجب گسستن نظام امور مسلمانان مىشود،
مانند برخورد سنگ سخت، كه موجب شكستگى و كوبيدهگى و تباهى بدن مىگردد، منظور از
ظلمتى كه آن را از يكديگر به ارث مىبرند بنى اميّه است كه حكّام آنها از آغاز تا
پايان، خلافت را از پدر، به فرزند، به ارث مىگذارند، و بر آن عهد و پيمان
مىبندند، معناى اين كه اوّلين آنها قائد و رهبر آخرين آنهاست اين است كه اوّلين
آنها آخرين آنها را به سوى آتش دوزخ و ظلم و ضلالت، و برانگيختن اين فتنهها رهبرى
مىكند، واژه قيادت و رهبرى را براى نخستين حاكم آنها استعاره فرموده است، زيرا او
بوده است كه اسباب سلطنت و موجبات پادشاهى و فرمانروايى را براى جانشينان خود
فراهم كرده و اينها به او اقتدا و يكى پس از ديگرى در اين باره از او پيروى
مىكنند، ضميرها در تتوارثها به فتنه برگشت دارد.
پس از اين امام (ع) به چگونگى احوال اين طايفه در برانگيختن فتنهها
و به ارث گذاردن اين كژيها و ناهمواريها اشاره مىكند، و اين كه از ديده اهل خرد،