(شيمة): خوى (خلف): نوك پستان ماده شتر (مخضود): بىخار (شغر الكلب):
سگ يك پاى خود را بلند كرد تا بول كند (هار): اصل آن هائر است كه به معناى ويران
است و از ثلاثى مجرّد به مزيد نقل شده است.
مانند: شائك و شاكى (احلولى): شيرين شد (وضين): طنابى كه هودج را با
آن مىبندند (ماتح): آن كه دلو آب را از چاه بالا مىكشد (ترويق): پاكيزه كردن
(جرف): جايى كه سيل آن را خالى كرده باشد (شجو): اندوه (صوّح النّبت): گياه خشك شد
[ترجمه]
« (مردم در جاهليّت و گمراهى بودند) تا اين كه خداوند محمّد (ص) را
برانگيخت در حالى كه او گواه (اعمال خلق) و مژده دهنده (به ثواب) و ترساننده (از
عقاب) بود، او در خردسالى از همه مردم بهتر و در بزرگسالى از همگان بزرگوارتر و از
نظر خلق و خوى از همه پاكان پاكتر و باران دهش و بخشش او از همه ريزانتر بود.
اى بنى اميّه خوشيهاى دنيا براى شما شيرين نبود، و نتوانستيد از
پستان آن شير نوشيد مگر پس از آن كه دريافتيد كه مهارش سست و تنگ پالانش گسسته است
«همچون شترى كه بىساربان باشد آن را رايگان به دست آورديد»، حرام آن نزد گروههايى
همچون درخت سدر بىخار (آسان و گوارا) و حلالش از دسترس دور و ناياب بود، به خدا
سوگند شما دنيا را براى خودتان سايه گسترده استراحتى كه تا مدّت معيّنى وجود دارد
يافتهايد از اين رو زمين براى شما خالى و بىصاحب، و دستهايتان در آن باز است،
امّا دست رهبران واقعى بسته و شمشيرهايتان بر آنها آخته، و شمشيرهاى آنها از شما
باز داشته