اين مقصد، و هدف غايى كه اطاعت و
فرمانبردارى از خداوند است اشاره كرده، و بيان آن حضرت مشتمل بر دو مسأله از
مهمترين مسائل علوم الهى است:
(29233- 29229)
1- (ليعلم العباد ربّهم إذ جهلوه)
اين كه معرفت خداوند پس از جهل به او براى بندگان حاصل گردد.
(29275- 29234)
2- (و ليقرّوا به إذ جحدوه، و ليثبتوه بعد إذ أنكروه)
اين كه بندگان پس از تكذيب وجود خداوند به هستى او اقرار، و پس از
انكار، وجود او را اثبات كنند.
در اين دو جمله هر چند الفاظ مختلف است ليكن معنا يكى است و آن عبارت
از تصديق به وجود خداوند است مگر اين كه اقرار و تكذيب را در جمله اوّل زبانى، و
اثبات و انكار را در جمله دوّم قلبى بدانيم كه در اين صورت دو معناى جداگانه
خواهند داشت.
امام (ع) به تجلّى حقّ جلّ و علا در كتابش، اشاره كرده، و اين كه
خداوند با يادآورى و توجّه دادن بندگانش به شگفتيهاى آفرينش خويش، و ترسانيدن آنان
از عذاب و كيفر خود، و همچنين با بيان احوال امّتهاى گذشته كه بر اثر عقوبتهاى
خداوند، محو و نابود شده، و وجود آنها يكباره درو گرديده و از ميان رفتهاند خود
را به آنان نمايانده است و همه اينها ظهور و تجلّى اوست، بىآن كه رؤيت و
مشاهدهاى در كار باشد، زيرا خداوند متعال برتر است از اين كه با حواسّ ظاهر ادراك
شود، يكى از دانشمندان گفته است: احتمال دارد مراد از تجلّى خداوند در كتاب خويش،
پيدايى او در مصنوعات بهتانگيز و مكنونات شگفتآميز عالم آفرينش بوده، و واژه
كتاب براى علم استعاره شده باشد، وجه مشابهت اين است كه همان گونه كه كتاب محلّ
نقش حروف و كلمات است، علم نيز محلّى است كه پذيراى آثار گوناگون خلقت، و عجايب
صورى است كه در آن نقش بسته مىشود، بديهى است اين تجلّى و ظهور و پيدايى از طريق
مشاهده حسّ باصره نيست، زيرا خداوند جلّ و علا برتر و منزّهتر از اينهاست.