«همانا پيروزى و شكست اسلام به فزونى و كمى
سپاه بستگى نداشته است، اين دين خداست كه خود آن را پشتيبانى كرده، و لشكر اوست كه
آن را آماده و يارى فرموده تا اين كه به اين حدّ و اندازه رسيده و در هر جا كه
مىبايست تابيده و درخشيده است، و ما در انتظار آنچه خداوند به ما وعده داده است،
هستيم، و خداوند به وعده خود وفا و سپاه خويش را يارى خواهد كرد.
زمامدار به منزله رشتهاى است كه مهرههاى پراكنده را گردآورى مىكند
و در كنار هم قرار مىدهد، اگر اين رشته گسيخته شود مهرهها پراكنده مىگردد و هر
كدام به جايى مىرود، و هرگز دوباره همه آنها گردآورى و به رشته در آورده نمىشود.
اگر چه امروز عرب اندك است، امّا به سبب دين اسلام، بسيار و به علّت يگانگى و
هماهنگى مقتدر و نيرومند است، بنا بر اين تو محور و در مركز خويش باش، و آسياى جنگ
را بوسيله عرب به گردش در آور، و بىآن كه خود در جنگ شركت كنى آنان را وارد
كارزار كن، زيرا اگر خود از اين سرزمين عزيمت كنى عرب از هر سو پيمان خود را با تو
خواهد شكست، و سر به نافرمانى برخواهد داشت، تا جايى كه آنچه در مرزها و پشت جبهه
خوددارى مهمّتر از آن چيزى شود كه در پيش روى توست.
اگر فردا عجمها تو را بنگرند مىگويند: اين اصل و ريشه عرب است، اگر
آن را قطع كنيد آسوده خواهيد شد و اين انديشه آنان را در نبرد با تو حريصتر و بر
نابود كردن تو دليرتر خواهد ساخت.
امّا آنچه در باره آمدن ايرانيان به جنگ با مسلمانان بيان كردى،
بىگمان خداوند آمدن آنان را به جنگ اينان بيش از تو مكروه مىدارد و او به
دگرگونى آنچه مكروه اوست تواناتر است. و آنچه در باره فزونى سپاه آنان گفتى، ما
پيش از اين در جنگ بر فزونى سپاهيان خود تكيه نمىكرديم، بلكه با اعتماد به كمك و
يارى خداوند متعال مىجنگيديم.»
[شرح]
(29016- 29001) مورّخان در باره اين كه امام (ع) در چه هنگامى اين سخنان
را به عمر فرموده است اختلاف دارند، گفته شده كه اين سخنان را در هنگام جنگ
قادسيّه ايراد