آن چنان كه شايسته است، نفرت آنها را از حقّ
به گريز بز از آواز شير تشبيه فرموده است و اين تشبيه به سبب شدّت نفرت آنها از
حقّ بوده است، سپس امام (ع) دور مىشمارد از اين كه بتواند به كمك اينها با اوضاع
و احوالى كه دارند و سستى و اهمالى كه در فرمانبردارى او مىورزند، عدالت و
دادگسترى را برپاى دارد، و احكام دين را برقرار سازد. در دنباله اين سخنان، خداوند
سبحان را گواه مىگيرد كه نيّت او در پذيرش خلافت براى تحصيل سلطنت و قدرت و به
دست آوردن حطام دنيوى نبوده، بلكه چنان كه بيان فرمود، براى اين بوده كه معالم و
نشانههاى دين را به جاى خود بازگرداند، و مراد از معالم دين همان آثارى است كه
مايه هدايت خلقند و همچنين به منظور مصالح ديگرى بوده كه آن حضرت بر شمرده است، پس
از آن در تأييد سخن خود استشهاد فرموده است به اين كه او نخستين كسى بوده كه به
سوى خدا بازگشته و به او إنابة كرده است، واژه إنابة كه به معناى رجوع است، شايد
به اين ملاحظه به كار رفته است كه او اوّلين كس بوده كه از آنچه شايد نسبت به او
گناه به حساب آيد به خداوند رجوع كرده است، واژه سمع كه پس از آن به كار رفته به
معناى اين است كه فرمان خدا را پذيرفته و دعوت او را اجابت كرده است، و اين كه
سبقت پيامبر گرامى (ص) را در دين و نماز استثنا فرموده امرى روشن است، برخى از
دشمنان آن حضرت گفتهاند هنگامى كه على (ع) پيروى از پيامبر خدا (ص) را پذيرفت
كودك بوده و آن دوران قابل توجّه و محاسبه نيست، و ما در محلّ خود ذيل خطبه موسوم
به قاصعه در اين باره سخن خواهيم گفت.
منظور امام (ع) از اين استشهاد و آنچه در باره دورى خود از صفات زشتى
كه شايسته است امام و پيشوا از آنها به دور باشد اثبات فضيلت خويش است، و تذكّر
مىدهد كه در برابر چنين صفات زشتى كه بر شمرده، و در خور كسى كه امام و سرپرست
امور مسلمانان مىباشد نيست، فضيلتها و برتريهايى در او موجود است، و با بيان
مقاصد و نتايجى كه در جهت لزوم اين شرايط و صفات، در حاكم