ذكر شدهاند بازگشت مىكند، و اين جملات
بيان حال آنهاست، ضمير فى أهله به اسلام برگشت دارد.
امام (ع) پس از بيان خطا و اشتباه خوارج، به نكوهش آنان مىپردازد و
آنها را آلت دست شيطان معرّفى مىكند، زيرا وسوسههاى شيطان اساس و پايه خطاها و
اشتباهات است. سپس در دنبال سخنان خود از هلاكت كسانى كه در دوستى يا دشمنى او راه
افراط و زيادهروى را مىسپرند خبر مىدهد، زيرا اينها از طريق حقّ و اعتدال خارج،
و به باطل و انحراف گرايش پيدا كردهاند، چنان كه فرقه نصيريّه و دستههاى ديگرى
از غلات در دوستى آن حضرت افراط كرده و او را خدا دانستهاند، و گروهى در دشمنى او
تا آن حدّ پيش رفتهاند كه او را به كفر منسوب داشتهاند، مانند آنچه از خوارج در
باره آن حضرت نقل شده است. امام (ع) بهترين مردم از نظر رابطه اعتقادى با او را
كسانى مىداند كه در دوستى او نمط أوسط يا راه ميانه را برگزينند، و اينها هستند
كه اعتدال را در مورد آن بزرگوار رعايت كرده «أهل العدل» به شمار مىآيند، نمط
اوسط به جمعيّتى اطلاق مىشود كه نظريّه واحدى داشته باشند، و در حديث آمده است كه
«خير هذه الامّة النّمط الأوسط يلحق بهم التّالي و يرجع إليهم الغالي» يعنى:
بهترين اين امّت نمط اوسط است، بايد عقب مانده به آنها بپيوندد و تندرو به سوى
آنها بازگردد، مراد از تالى آن مقصّرى است كه كوتاهى كرده و در طرف تفريط قرار
گرفته، و غالى كسى است كه به سوى افراط و زيادهروى پيش رفته است، امام (ع) دستور داده
است كه بايد به نمط اوسط يا دسته ميانهرو ملحق شد و ملازم راه سواد اعظم يعنى
اكثريّت مسلمانان كه بر يك رأى اتّفاق دارند بود، و براى برانگيختن رغبت مردم در
پيوستن به اكثريّت فرموده است: يد اللّه على الجماعة يعنى: دست قدرت خداوند نگهبان
جماعت است، واژه يد بطور مجاز براى قدرت و حراست خداوند از جماعت به كار رفته است.
زيرا اكثريّت در برابر دشمن، نيرومندتر و انعطاف ناپذيرتر است، و به سبب وجود آراى
زياد و اتّفاق و هماهنگى آنها،