(أمور): سريعتر و با نفوذتر (حفافا الشّىء): دو سوى آن (أبسلهم):
آنان را تسليم نابودى گردان (منسر): بخشى از سپاهيان (أعنان مساربهم): اطراف
چراگاهها، و مفرد آن مسربه است (ذمار): آنچه حمايت آن بر انسان واجب است (نسيم):
نفس (جأش): تپش و اضطراب دل در هنگام ترس (لهاميم العرب): اشراف عرب (عوالى): جمع
عاليه، نيزهاى كه در هنگام زدن تا يك سوّم آن در بدن فرو رود (خميس): لشكر
(مسارح): چراگاه و مفرد آن مسرحه است (موجدة): خشم (نواحر): جمع نحيره، آخرين شب و
روز، هر ماه، مانند اين است كه اين شب و روز، ماه آينده را سر مىبرد، و در اين جا
به معناى سرزمينهاى دور دست است.
[ترجمه]
«زرهداران در جلو، و بىزرهان را در پشت سر قرار دهيد، دندانها را
به هم بفشاريد، زيرا اين كار خطر شمشير را از سر بيشتر دور مىكند، در وقت نيزه
زدن بر دشمن، در پيچ و تاب باشيد كه كاربرد آن بيشتر و در دفع نيزه خصم مؤثّرتر
است، چشمها را پايين اندازيد، زيرا دل قويتر و روح آرامتر مىشود، سر و صداها را
خاموش كنيد، كه سستى و ترس را بيشتر دور مىسازد، پرچم را نگهبان باشيد، و آن را
از جايش تكان ندهيد، و پيرامونش را خالى نگذاريد، و آن را جز به دلاوران و
پاسدارانى كه از ايثار جان دريغ ندارند نسپاريد، زيرا آنانى كه در برابر رويدادهاى
سخت و حقايق تلخ شكيبايند، مىتوانند گرداگرد پرچم قرار گرفته راست و چپ و جلو و
عقب آن را پاسدارى كنند، نه از آن عقب مىافتند كه آن را تسليم دشمن كنند، و نه بر
آن پيشى مىگيرند كه آن را تنها گذارند، هر كس بايد با همآورد خود گلاويز شود، و
با برادر همرزمش مواسات كند، و همآورد خود را به برادرش وانگذارد، تا با حريف
برادرش همدست شود، و وى را از پا در آورند، به خدا سوگند اگر از شمشير دنيا
بگريزيد، از شمشير آخرت در امان نمىمانيد، شما سران عرب و برجستگان قوميد، بىشكّ
فرار از جنگ موجب خشم خداوند و ذلّت جاويد و