شكمهاشان از روزه به پشت چسبيده، و لبهايشان
از كثرت دعا خشك گشته، و رنگ رخسارشان از شب زندهدارى زرد شده، و غبار خشوع بر
چهره آنان نشسته بود.
آنان برادران من بودند كه رفتند، و سزاوار است كه تشنه ديدارشان
باشيم، و از دورى آنها انگشت حسرت بگزيم، شيطان راههاى خود را براى شما آسان و
هموار مىسازد و مىخواهد پيوندهاى شما را با دين اندك اندك بگسلاند، و جمعيّت شما
را به تفرقه، و تفرقه را به فتنه مبدّل گرداند، پس از وسوسهها و افسونهاى او روى
بگردانيد، و از كسى كه نصيحت و خيرخواهى را به شما هديّه مىكند بپذيرد، و آن را
آويزه گوش جان سازيد.»
[شرح]
(24809- 24743) امام (ع) اين سخنان را در صفّين، هنگامى كه ياران خود
را از پذيرش حكميّت، منع كرده، و سپس به قبول آن فرمان داده بود ايراد فرموده است:
موضوع اين است كه چون معاويه در شب معروف به ليلة الهرير شكست خود و پيروزى
على (ع) را در جنگ دريافت، به عمر و عاص مراجعه كرد تا براى او تدبيرى بينديشد،
عمرو به او گفت: من براى چنين موقعى چارهاى برايت در نظر گرفتهام، و آن اين است
كه ياران خود را فرمان دهى قرآنها را بر نيزهها بلند كنند، و ياران على را به
حكومت و داورى قرآن فرا خوانند، زيرا آنان چه اين دعوت را بپذيرند و چه نپذيرند
قطعا پراكنده مىشوند، از اين رو در بامداد ليلة الهرير در همان هنگام كه مالك
اشتر سردار بزرگ سپاه على (ع) در آستانه پيروزى قرار گرفته بود قرآنهاى بزرگ مسجد
جامع دمشق را بر ده نيزه بلند كرده، و با استغاثه فرياد برآوردند: اى گروه
مسلمانان! در باره برادران دينى خود از خدا بترسيد، در باره ما از قرآن داورى
بخواهيد، نسبت به زنان و دختران از خدا بيم داشته باشيد، ياران على (ع) چون چنين
ديدند گفتند اينها برادران و همكيشان مايند، از ما درخواست گذشت كرده و خواستهاند
كه با رجوع به كتاب خدا آسايش آنها را تأمين كنيم، رأى صحيح اين است كه اندوه آنها
را بر طرف سازيم، على (ع) از