(24636- 24454) محور اين خطبه بر نفرين به آن مردم است، و با پرسش از
چگونگى احوال ناخوشايند و روش زشت و مخالفت آميز آنها بر سبيل انكار و سرزنش آغاز
شده است، سپس از اين كه پيشنهاد كردهاند امام (ع) شخصا براى جنگ بيرون رود، نيز
آنان را نكوهش مىكند، پس از آن در باره اين كه چه كسى سزاوار است به جاى او براى
نبرد روانه شود، اشاره كرده و بعد از آن مفاسدى را كه در صورت عزيمت آن بزرگوار به
جبهه نبرد روى خواهد داد بيان فرموده، و آن را خلاف مصلحتهايى كه بر شمرده، و قوام
امور دولت و نظام جهان اسلام، به حفظ و رعايت آنها بستگى دارد دانسته است، و
نادرستى پيشنهاد آنها روشن است.
امام (ع) خروج خود را از مركز حكومت به همراه سپاهيان، به تيرى كه در
تيردان خالى باقى مانده باشد تشبيه فرموده، و جهت شباهت اين است كه: آن حضرت پيش
از اين دستههايى را روانه جنگ ساخته و بر آن بود كه سپاه ديگرى از باقيماندهها
آراسته و اعزام كند، و چون پيش از اين بزرگان و رزمجويان و دلاوران قوم روانه جنگ
شده بودند، خروج خود را به تنهايى به همراه اين سپاه به تيرى كه در تيردان خالى
باقى مانده باشد تشبيه فرموده است، در عرف مردم معمول است كه اگر بزرگى به سبب
ضرورتى كار خود را ترك كند، و كسى را كه از وى فروتر است به جاى خود بگمارد، و
امور مهمّى را كه جز به وسيله خود او انجام نمىپذيرد رها كند، گفته مىشود كه
فلانى آن كار مهمّ را رها كرده و رفته است كه مانند تير در تركش ناآرام و بىقرار
باشد. امام (ع) واژه قطب را براى خويش استعاره فرموده، زيرا همان گونه كه چرخش
آسيا به قطب يا محور آن وابسته است، گردش امور و مصالح اسلام نيز به وجود آن حضرت
بستگى دارد، در اين بيان، اسلام و مردم آن به آسيايى تشبيه شده كه اگر آن حضرت
مركز را رها كند و عازم ميدان جنگ شود، امور مسلمانان دچار پريشانى مىگردد و
همچون آسيايى كه از مدار خود خارج و حركات آن نامنظّم شود، كار اسلام و مسلمانان
دستخوش اضطراب و نابسامانى مىگردد، امام (ع) پس از بيان دلائل فساد رأى