(رفض): رها كردن (أمّوا): قصد كردند (يحدوه): او را مىراند (سفر):
مسافران (يعدوه): از آن در مىگذرد (مساورة): پريدن به روى يكديگر
[ترجمه]
«او را ستايش مىكنيم به آنچه در گذشته روى داده، و در كار خود نسبت
به آنچه پس از اين روى مىدهد از او يارى مىجوييم، و سلامت در دين را از او
درخواست داريم همچنان كه تندرستى را از او خواستاريم.
اى بندگان خدا! شما را سفارش مىكنم به ترك دنيايى كه دير يا زود شما
را رها مىكند، هر چند شما جدايى از آن را دوست نمىداريد، و كالبدهاى شما را
مىپوساند اگر چه شما خواهان شادابى و تازگى آن هستيد.
داستان شما و دنيا داستان مسافرانى است كه رهسپار راهى شده و گمان
برند كه آن را به پايان برده و به مقصدى كه در نظر گرفته بودهاند رسيدهاند و بسا
رونده اميدوارى كه با شتاب تمام، مركب مىراند تا به مقصد برسد ولى چه اميدى است
براى كسى كه هستى او را روز مرگى است كه از او در نمىگذرد، او جوينده پر شتابى
است كه آدمى را در اين دنيا پيوسته به پيش مىراند تا از آن جدا شود، پس به عزّت و
افتخارات دنيا دل مبنديد و بر نعمتها و زيورهاى آن خرسند و فريفته نشويد، و بر رنج
و سختى آن بىتابى نكنيد، زيرا عزّت و افتخارات آن از ميان مىرود، و زيور و نعمت
آن زايل مىشود، و سختى و رنج آن پايان مىيابد، و هر مدّت و زمانى در اين دنيا،
به آخر مىرسد، و هر زندهاى در آن رو به نيستى مىرود. آيا در آثار گذشتگان اگر
بينديشيد چيزى نيست كه شما را از بديها باز دارد، و در احوال پدرانتان كه در
گذشتهاند پند و عبرتى نيست اگر تعقّل كنيد؟ آيا نمىبينيد در گذشتگان شما باز
نمىگردند، و بازماندگان باقى نمىمانند؟ آيا نمىنگريد مردم دنيا چگونه روز و شب
خود را در حالات گوناگون مىگذرانند، يكى مرده و بر او گريه مىشود، به ديگرى
تسليت گفته مىشود، يكى در بستر بيمارى افتاده و ديگرى به عيادت مىرود، يكى در
حال جان دادن است، و ديگرى به دنبال دنياست و مرگ