1- واژه حلاوت (شيرينى) و خضرت (سبزى) را كه به حسّ ذايقه و باصره
تعلّق دارد، براى هر چه نفس از آن شكفته مىشود و لذّت مىبرد، استعاره فرموده
است،
و جهت تشبيه اين است كه چشيدن شيرينى و ديدن سبزه مانند ديگر چيزهاى
لذيذ، مطبوع و لذّت بخش است. و اين كه تنها به لذّت حاصل از اين دو حسّ اشاره
فرموده براى اين است كه لذّتى كه از طريق اين دو حسّ به دست مىآيد در مقايسه با
ديگر حواسّ بيشتر، و به وسيله آنها التذاذ نفس زيادتر است.
(22516- 22496)
2- دنيا را چنين توصيف فرموده است كه در لابلاى شهوتها قرار گرفته
و محفوف به آنهاست،
و نيز در حديث آمده است كه: حفّت الجنّة بالمكاره، و حفّت النّار
بالشّهوات، يعنى بهشت، در ميان ناگواريها، و آتش در درون شهوتها قرار داده شده
است، برخى از اصحاب تأويل گفتهاند: اين حديث هشدارى است بر اين كه آتش، همين
دنياست، و محبّت آن پس از جدايى از دنيا عذاب آن است، من در پاسخ اين توجيه
مىگويم كه: چنين معنايى از گفتار امام (ع) فهميده نمىشود، ليكن در حديث مذكور ممكن
است مراد، آتش غير محسوس باشد كه در اين صورت، قريب به گفتار اين گروه خواهد بود،
و هم امكان دارد كه منظور همين آتش محسوس باشد، و بنا بر هر دو فرض كوشش در ارضاى
تمايلات و شهوات، و تلاش براى كسب لذّات موجب دخول در آتش، و استفاده از آنها در
حدّ متعادل و شايسته موجب خروج و رهايى از آن خواهد بود، و چون مانند اين است كه
شهوتها و رغبتها دنيا را از هر سو در ميان گرفته و آن را احاطه كردهاند و جز از
طريق شهوات، راهى به سوى آن نيست، محفوف به شهوات گفته شده است، منظور از عاجله در
جمله تحبّبت بالعاجلة لذّات موجودى است كه به سبب آنها، دلها به دنيا مايل مىشود
و دوستى آن را پيدا مىكند، از اين رو به زنى كه به مال و جمال خود، اظهار دوستى و
دلربايى مىكند تشبيه، و واژه تحبّب براى آن استعاره شده است، جمله راقت بالقليل
نيز همين مفاد را دارد، يعنى با مايه اندك خود، كه در