فرموده است، آنها از آن جا كوچ نمىكنند، و
احوال آنها دگرگون نمىشود و بيم و هراس به آنها دست نمىدهد، و بيمارى و خطر به
آنها رو نمىآورد، و سفر، آنها را از جايى به جايى نمىبرد براى اين است كه اين
احوال از لوازم تن و زندگى در دنياست، و چون زندگى دنيا از آنان زايل گشته، عوارض
و لوازم آن نيز از ميان رفته است.
(22202- 22137) امّا كيفر گنهكاران فرود آوردن آنها در بدترين جا كه
جهنّم است مىباشد، و اين جايى است كه از هر جاى ديگر به آستانه ربوبى دورتر است،
و اين كه دستهايشان به گردنهايشان زنجير مىشود اشاره است به نارسايى قواى عقلى
آنها براى كسب ثمرات معرفت، و رسيدن پيشانيهاى آنها به پاهايشان كنايه از
سرافكندگى و شرمسارى آنهاست از اين كه به انوار حضرت سبحان بنگرند، و در عبارت: و
ألبسهم سرابيل القطران يعنى بر آنها جامههايى از قطران (روغنى است بسيار بد بو)
مىپوشاند، واژه سرابيل را كه جمع سربال و به معناى جامه است براى هيأت بدنى كه
همان صورت متشكّل از حقيقت نفسانى آنهاست، استعاره فرموده است، جهت مشابهت اين است
كه همان گونه كه جامه را بر تن مىكنند، اين هيأت بدنى نيز بر حقيقت نفس، و واقع
وجود آنها پوشانيده مىشود، و ذكر قطران اشاره است به شدّت استعداد و آمادگى آنها
براى پذيرش عذاب، زيرا اگر بر چيزى قطران بمالند و آن را در آتش افكنند، شعله آتش
شديدتر و افروختهتر خواهد شد چنان كه خداوند متعال نيز فرموده است: «سَرابِيلُهُمْ مِنْ قَطِرانٍ[1]» مقطّعات النيّران نيز به همين معنا و اشاره است به همان هيأتهاى
بدنى كه تحقّق جوهر و حقيقت نفوس آنهاست، و نسبت آنها به آتش به مناسبت اين است كه
به منزله لباس براى اهل عذاب است، بنا بر اين هيأتهاى بدنى نيز از آتش خواهد بود،
چنان كه خداوند فرموده است: «قُطِّعَتْ لَهُمْ
ثِيابٌ مِنْ نارٍ» و
[1] سوره ابراهيم (14) آية (50) يعنى: لباس آنها از قطران (مادّه
چسبنده بد بوى قابل اشتعال) است.