(مأدبة): به ضمّ و فتح دال، مهمانى (أغمض): در راه رسيدن به مطلوب از
هر راه ممكن بدون پرواى دينى كوشش كرد.
(مهنأ): مصدر هنوء به ضمّ يا هنى به كسر يعنى گوارايى (أصحر): آشكار
شد (التياط): چسبيدن (محطّ القوم): محلّ فرود آمدن قوم (وله): تحيّر حاصل از شدّت
خوشحالى و دلباختگى (تبعة): كيفر گناه و عذاب (عبء): بار (رجع الكلام): پاسخگويى
(مخطّ): محلّ خطّ و كنايه از قبر است كه نخست خطّ آن كشيده و سپس حفر مىشود، و به
(حا) نيز روايت شده است.
[ترجمه]
فرموده است:
«خداوندا! تو را از هر عيبى پاك و منزّه مىدانم كه هم آفرينندهاى و
هم معبودى، براى آزمايش نيكوى آفريدگان خود، سرايى آفريدى و در آن خوانى گستردى، و
انواع آشاميدنى و خوردنى و همسران و خدمتكاران و كاخها و نهرها و كشتزارها و
ميوهها در آن قرار دادى، سپس كسى را فرستادى تا مردم را به سوى آن فرا خواند،
ليكن هرگز دعوت كننده را اجابت نكردند، و به آنچه آنها را بدان ترغيب كردى روى
نياوردند، و بدانچه آنها را تشويق كردى دل نبستند، بلكه به مردارى رو آوردند كه با
خوردن از آن رسوا گشتند، و بر دوستى آن اتفاق كردند، آرى هر كس به چيزى عشق ورزد،
آن چيز ديدهاش را كور، و دلش را بيمار مىسازد، او با ديدهاى معيوب مىنگرد، و
با گوشى ناشنوا مىشنود، هوسها خرد او را تباه كرده و دنيا دلش را ميرانده و نفسش
او را شيفته و دلباخته آن ساخته است، او بنده دنيا و كسانى است كه از آن چيزى در
دست دارند، دنيا به هر سو گرايد او نيز بدان سو بگردد، و به هر جا رو آورد او نيز
بدان سو رو آورد، از هيچ بيم دهندهاى از خدا بيمناك نشود، و از هيچ اندرزگويى پند
نپذيرد، با اين كه مىبيند آنهايى را كه مرگ غافلگير كرده است، نه توان فسخ عزيمت
دارند، و نه به «دنيا» راه بازگشتى است و چگونه آنچه را پيش بينى نمىكردند بر سر
آنها فرود آمد، و جدايى آنها