كمال ظاهريّت خداوند را به نبود ما فوقى برايش، و كمال باطنيّت وى را
به نداشتن همتايى در نزديكى به اشيا بيان نموده است.
منظور از «ظاهر» بودن خداوند بلندى مقام و رتبه است و لذا فرموده است
كه هيچ چيز ما فوق او نيست و مقصود از «باطن» بودن حق تعالى آگاهى داشتن بر امور
باطنى و مخفى است و بدين لحاظ به امور نهفته، نزديك مىباشد، و نزديك نبودن هيچ
چيز باندازه او نسبت به اشيا تأكيدى بر باطن بودن خداوند است. يعنى به اندازهاى
كه حق تعالى به اشيا نزديك است هيچ چيز آن تقرّب و نزديكى را ندارد.
با توجّه بدو معنايى كه براى «ظاهر و باطن» كرديم ميان بلندى و
نزديكى تقابل بر قرار گرديد. احتمال ديگر در معناى اين دو كلمه اين است كه ظاهر را
به معناى آشكار و واضح بگيريم در اين صورت عبارت امام (ع) كه فرمود: «فلا شيء
فوقه» اين خواهد بود كه هيچ چيز با وجود خداوند مقابله و برابرى نمىكند، تا مانع
شناخت خلق نسبت به خالق گردد؛ و باطن به معناى پوشيده باشد. «فلا شيء دونه» هيچ
چيز به اندازه ذات حق تعالى در استتار و پوشيدگى نيست.
معناى چهار ويژگى فوق را براى خداوند بارها و بارها بيش از اين توضيح
دادهايم.
بخش دوم خطبه: كه قسمتى از آن در توصيف، رسول خدا (ص) مىباشد.