آرى او از درون غار وحشيها و درندگان و
درّههاى كوهساران و جاى گزيدن پشّهها در ميان ساقه و پوست درختان و از جاى
پيوستن برگها به شاخهها آگاهى دارد. جاى فرود آمدن نطفه آميخته بخون از صلب و رحم
زنان و مردان را مىداند. بر جايگاه پديد آمدن ابرها و بهم پيوستن و متراكم شدن و
باريدنشان و بادهايى كه ابرها را به هر سو مىبرند و ريزش باران را محو مىكنند
آگاه است.
پراكنده شدن خاشاكها از وزش باد، و نابود شدنشان از سيلابهاى روان را
مىداند.
خداوند بشناگرى حشرات و هوامّ در هر تلّ و ريگستان و به آشيانههاى
بلند پرندگان در قلّه كوهساران و به زمزمه و نالش و نغمه سرائى مرغان خوش الحان
واقف مىباشد.
و به آنچه درياها در دل خود از درّ و مرجان مىپرورانند و آنچه را
تاريكى شب مىپوشاند و هر ذرّه كه آفتاب بر آن بتابد همه و همه را مىداند.
آرى او حق متعال، بر ظلمات و تاريكيهايى كه پياپى مىرسد، و مراتب
روشنايى كه مىتابد و هر گامى كه اثرى از خود به جاى مىگذارد و هر حركتى كه
احساسى ايجاد مىكند و سخنى را بازتاب مىنمايد، و بالاتر از اين هر لبى كه به
آهستگى بجنبد و جايگاه هر كس و وزن هر ذرّه و همهمه نفس هر نفس كشندهاى مطّلع
است.
از ميوه هر درخت، و افتادن هر برگ تمركز نطفه، اجتماع خون، پيدايش
گوشت پديد آمدن خلق و نتاج آنها با خبر است.
علم خداوند به تمام اين امور او را به رنج و زحمت نيفكنده، و در
نگهدارى خلقى كه ايجاد كرده، عارضهاى به او راه نيافته است؛ و در تدبير امور
آفرينش، ملالت و سستى و دلتنگى به او دست نداده، بلكه حكمش در آنها جارى، و به
شمارش آنها آگاه، عدل و داد و فضلش همگان را فرا گرفته، با وجودى كه از درك و
شناخت حق چنان كه، بايسته اوست كوتاهى داشتهاند.
بار خدايا تو شايسته صفات نيكو و در خور شمارش نعمتهاى فراوان و