فرو فرستادن تا زمين خدا را بوسيله فرزندان
آدم آباد و بدين سبب حجّت را بر بندگانش تمام كند. و پس از قبض روح آدم (ع) هم خدا
زمين را از چيزهايى كه دليل و حجّت بر ربوبيّت، و وسيله شناسايى بين او و بندگانش
بود، خالى نگذاشت، و ميان معرفت خود و فرزندان آدم رابطه برقرار كرد، بلكه از آنها
پى در پى و قرن بقرن بزبان پيامبران برگزيدهاش، كه ودايع رسالت را به همراه
داشتند، پيمان گرفت، تا اين كه حجّت خداوند بوسيله پيامبر ما محمّد صلى اللّه عليه
و آله پايان يافت، جاى عذرى باقى نگذاشت و بيم از خدا را بمنتها درجه رسانيد، و
اندازه روزيها را براى خلق معيّن كرد، كم و زياد روزى، توسعه و ضيق آن را بر حسب
استعداد افراد قرار داد، تا آن كه براحتى و يا سختى روزى داده شد، امتحان كند و
ثروتمند شكرگزار و فقير صابر را بيازمايد.
پس فقر و پريشانى را به افراد ثروتمند و بلاهاى ناگهانى را به اشخاص
سالم، نزديك ساخت، شاديهاى فراوان را بغمها و اندوهها مبدّل فرمود، و سپس مدّت
عمرها را كوتاه و بلند قرار داد، و مقدّم و مؤخّر آنها را براى اشخاص معيّن كرد و
اسباب تمام شدن عمر را بمرگ پيوسته كرد، و ريسمانهاى پر پيچ خم عمر را بدست مرگ
سپرد و طنابهاى لطيف عمر افراد جوان را بوسيله مرگ از هم گسيخت.
آرى خداوند بر همه چيز آگاه است:
از رازهايى كه در درون خاطرها نهان است و از آهسته سخن گفتن نجوا
كنندگان و از آنچه كه انديشه بر آن بگذرد با خبر است. تصميماتى كه از روى يقين و
ايمان گرفته شود، و بدزديده نظر كردن چشم از زير مژگان و آنچه در قعر باطن دلها
نهفته باشد همه را مىداند.
خداوند بر آنچه به گوش گرفتن و استراق سمع حاصل گردد واقف است و
بمراكز تابستانى مورچگان، و سوراخهاى زمستانى حشرات و گزندگان و به آه و ناله
حيوانات بى زبان در فراق فرزندان، و به صداى آهسته پاى روندگان و از مراكز نموّ
ميوه در رگ و ريشه درختان و از غلاف و شكوفهها و خوشههاى آنان مطّلع مىباشد.