ايجاد مىكردند، بپا كند. آرى درياهاى ذخّار
و سرشارى كه امواج پر تلاطم آن خود را برهم زده و درهم فرو مىرفتند، و همچون
شتران كه به هنگام هيجان شهوت، كف بر لب مىآورند كف بر سر آورده بود.
(با قرار دادن زمين در داخل درياها) بس كه پيكر زمين سنگين بود آن
درياى پر موج و متلاطم، از خروش افتاد، زمين چنان دريا را در زير جثّه سنگين و كتف
و شاخه خود مالش داد، كه از آن هيجان و تندى و مستى به آرامش و افتادگى گراييد، و
آن سر و صدا و هياهويش به شكستگى مبدّل و مطيع فرمان بردار حكمت الهى شد. و
پالاهنگ ذلّت و اسيرى، انقياد و تسليم پروردگار را بر گردن نهاد. پس از آرام گرفتن
دريا، زمين بساط خود را، بر روى امواج آن گسترانيد، و دريا باد نخوت و غرور و بلند
پروازى را از دماغش بيرون كرد، و آب پس از آن همه جوش و خروش و درهم غلطيدنها، فرو
نشست و زمين بر روى آب ساكن، قرار يافت و آب اطراف زمين را فرا گرفت.
آن گاه خداوند متعال بار گران كوههاى بلند و قلّههاى بر افراشته را
بر دوش زمين نهاد (و زمين در اثر آن بار سنگين، ناگزير بر آب فشار آورد چنان كه در
اثر فشار، خون از دماغ انسان جارى مىشود) آب چشمه سارها از خيشوم دماغ كوهسارها
بيرون زد و در فضاى بيابانها و شكافهاى زمين جارى و متفرق شد. حركات زمين به واسطه
كوههاى محكم و پابرجا و قلّههاى بزرگ و سر بر (فلك) كشيده، مساوى و آرام گرديد.
و آن كوهها در سطح و سوراخهاى بينى زمين فرو رفت، بر گردنش سوار و
پست و بلندش را نرم و هموار كرد. سپس خداوند متعال ميان زمين و جوّ را وسيع و فراخ
گردانيد، و فضا را داراى نسيم خوش براى ساكنان ساخت و اهل زمين را ايجاد كرد و از
تمام نعمتهاى آن برخوردار نمود. و با اين حال (خداى مهربان) زمينهاى بلند و بى
گياه را كه آب چشمهها، جويبار و نهرها از رسيدن و دستيابى به آن بلنديها ناتوان
هستند، از ياد نبرد و براى سيراب كردن آنها ابرى كه حيات بخشنده و بيرون آورنده
نباتات آن زمين بود، بيافريد و زمينهاى مرده را زنده و