(رين): غلبه كردن و پوشيدن، چرك و كثافت، آنچه كه بر قلب از جهالت
مىنشيند.
(دلح: جمع دالحه): سنگينيها، سنگينى آب بر ابرها.
(شمخ): عالى، برتر.
(فتره الظلام): سياهى آن، در اين جا به معنى مخفى و پوشيده آمده است.
(أبهم): حالتى كه در آن هدايت ممكن نيست.
(تخوم): جمع تخم، انتهاى زمين، حد آخر آن.
(ريح الهفّافة): باد ساكن، پاكيزه و خوشبو.
(ربق: جمع ربقه): حلقه ريسمان.
(دؤوب): كوشش در عمل.
(اسلّه): اطراف زبان.
(جوار): بلند كردن صدا به دعا و تضرع.
(همس): صداى آهسته.
(انتضال): با تير زدن.
(وشيجه): رگهاى درخت.
(استهتر بالامر): به شگفت انداخت او را، به انجام عملى تظاهر كرد،
حرص ورزيد.
(شيك السعى): درجه و مرتبه كوشش.
(نسخ): بر طرف كردن، از بين بردن.
(استحواذ على الشيئى): احاطه و غلبه كردن بر آن.
(و اخياف الهمم): آراء مختلف، تصميمهاى مختلف، در اصل لغت به معناى
سرازير شدن بر دامن كوه است، در اين جا به معنى همت پست به كار رفته است مفرد
اخياف، اخيف مىباشد.
(حفد): سرعت و شتاب.
[ترجمه]
«سپس خداوند سبحان، براى اسكان دادن در آسمانهايش و آباد كردن كاخ
بلند آن خلقى بديع و تازه از فرشتگان بيافريد. شكافها و راهها و جاهاى خالى فضاى
آن كاخ را بوسيله ايشان پر كرد و در ميان جاهاى گشاده آن شكافها و آن مكانهاى پاك
و پاكيزه و مقدس، و در پشت آن پردههاى مجد و عظمت، زمزمه و آواز عدّهاى از
فرشتگان به تسبيح بلند است، و از پشت آن صداها كه گوشها را كر مىكند، شعاعها و
درخشندگيهاى نورى وجود دارد كه ديدههاى آنها تاب ديدار آن انوار را ندارد. بنا بر
اين در جايگاه خويش مات و مبهوت مىايستند.
خداوند آن فرشتگان را بصورتهاى گوناگون و اندازههاى متفاوت كه
داراى