يعنى شوق و علاقه شديدى پيدا كند، تا چگونگى صفات خداوند را دريابد،
(قادر نخواهد بود).
(15921- 15910)
مقدّمه چهارم عبارت: و غمضت مداخل العقول، است.
يعنى خرد در راههاى رسيدن به صفات خدا به من برسد و آنها را در
نيابد، بدين توضيح كه عقل بجايى منتهى شود كه با ملاحظه ذات حق هيچ صفتى را لحاظ
نكند. بلكه هر خاطرهاى كه بر قلبش مىگذرد و هر اعتبارى كه از صفات يا جز آن
مانند قدوسيّت به نظرش مىرسد به كنارى نهد تا به كنه ذات خداوند علم پيدا كند!
ممكن نيست.
(15922)
قوله عليه السلام: ردعها
كلمه ردعها براى همه قضاياى شرطيّه ما قبل و مقدّمهايى كه بر شمرديم،
تالى يا جواب شرط بحساب مىآيد. مقصود از «ردعها» از تعقيب موضوعى سر افكنده و
اندوهناك بازگشتن مىباشد. علّت سرافكندگى در عدم شناخت اين امور، اين است كه خلقت
انسان از درك اين مطالب با عظمتى كه خواهان كشف آنهاست ناتوان است، (ولى او خود را
با وهم و گمان توانا مىبيند و در مرحله عمل كه از پيشرفت باز ماند سرافكنده و
شرمسار مىشود.)
باين دليل انديشيدن دركنه ذات خداوند در كلام امام (ع) تعبير به
«اوهام» شده است كه از درك آنچه محسوس و يا وابسته بمحسوس نباشد، درمانده و ناتوان
است و فكر انسانى باز داشته شده است از اين كه حقيقت ذات حق را دريابد، و دلها از
دريافت چگونگى صفات حق تعالى وامانده شدهاند.
حصر و محدوديّت عقول و انديشهها از درك كنه ذات و صفات حق به لحاظ
خلقت قاصر و ناتوان آنهاست كه نمىتوانند بر آنچه بينهايت و نامحدود است احاطه
پيدا كنند، صفات كمال و اوصاف جلال خداوند همچون ذاتش