كنجكاوى كنند (خردمندان انديشه فراوان
بگيرند) تا چون حقيقت صفاتش آشكار نيست به كنه ذاتش پىبرند (قدرت) خداوند متعال
آن اوهام و عقول را باز مىگرداند، (درمانده و ناتوان مىسازد) در حالى كه راههاى
هلاكت و تاريكيهاى عوالم غيب را طى كرده و از همه جا بازمانده از روى اخلاص روى به
حق سبحانه و تعالى مىآورند (بعد از آن كه از طىّ اين راههاى خطرناك بجايى نرسيدند
و از درك حقيقت ذات و صفات وى كه ممنوع گشتهاند برگشتند) و اعتراف خواهند كرد كه
سير در اين راه از روى خبط و اشتباه بوده و كنه معرفت او درك نمىشود، و به قلب صاحبان
عقول و انديشهها خطور نمىكند كه بتوان جلال و عزتش را اندازه گرفت (چه رسد به
اين كه او را دريابند و بر او احاطه علمى پيدا كنند) او خداوندى است كه بدون صورت
و مثالى كه از آن اقتباس كرده باشد، جهانيان را بيافريد و بدون سنجش و اندازهگيرى
مخلوقاتى كه آفريدگارى پيش از خلق جهان آفريده باشد، و خداوند عالم از روى نمونه و
مدلى كه خالق و معبود سابق بكار برده، جهان را خلقت كرده و از آن تبعيت كرده باشد،
(جهان را ايجاد كرد)؛ زيرا صورت دهنده به موجودات اوست، و پيش از او آفريدگارى
نبوده تا خداوند از روى نقشه او كار كند.
او از ملكوت، قدرت و شگفتيهاى آن چنان كه (در عين خاموشى) نشانههاى
حكمتش گوياى آنهاست، به ما نشان داد كه خلق نيازمند و معترفند به اين كه اوست كه
با قدرت و توانايى خود آفرينش را سر پا نگاهداشت، تا ما را به معرفت و شناسايى
خويش با دلايل قطعيّه و حجتهاى بالغه راهنمايى كند. اوست كه آثار صنعت و نشانههاى
حكمتش در نقشهاى تازه و بديع و دلفريبى كه در قالب تكوين ريخته پيداست هر يك از
موجودات دليلى بر وجود اويند. پس آنچه آفريده حجّت و دليل بر حقيقت اوست، هر چند
(مانند جمادات) بى زبان و خاموش باشند احتياج و نيازمندى موجودات به خالق، خود
اعترافى است بر اين كه تنها اوست كه با قدرت و توانايى خويش آنها را بر پا