1- فاصله زمانى كه ميان پيامبران ايجاد گرديد. روشن است كه نبودن
پيامبر در ميان مردم موجب، به وجود آمدن فسق و فجور و هرج و مرج مىشود.
احوال نكوهيده و غير پسنديدهاى كه براى مردم به دليل گناهكارى حاصل
مىشود، به اندازه ستودگى و پسنديدگى است كه بهنگام وجود پيامبر (ص) در ميان مردم
وجود داشت.
2- طول غفلت و بىخبرى امّتها. كلمه «هجعة» در عبارت امام (ع) كنايه
از غفلت و بىخبرى از موضوع معاد و كارهاى شايستهاى است كه لزوما بايد مردم
بدانها توجّه داشته باشند.
3- سوّمين صفت نكوهيدهاى كه بر اثر گناه براى جامعه اسلامى پيش آمد
اين بود كه، عزم مردم بر فتنه و آشوب جزم گرديد. اگر كلمه «اعتزام» با «ز» قرائت
شود، نسبت دادن «عزم» به فتنه، نسبت مجازى است، و كنايه از وقوع فتنه و آشوب
مىباشد، يعنى قصد و اراده مردم اين است كه مدام فتنه و آشوب به راه اندازند. و
اگر «اعترام» را با «ر» بخوانيم، كنايه از فتنه فراوانى است كه در ميان مردم به
وقوع پيوسته است، و نظر بقولى كه «اعتزام» را «اعتراض» روايت كرده است معنى كلام
حضرت اين خواهد بود. كه چون رفتار و كردار آنها مطابق نظام قانون و شرع، و طريق
صلح آميز جامعه نيست بدين سبب اعمال مردم فتنه ناميده شده و ناگزير به رفتار
حيوانى كه بىهدف طول و عرض جاده را مىپيمايد شباهت پيدا كرده است؛ و به همين
دليل لفظ «اعتراض» براى فتنه و آشوب استعاره به كار رفته است.
4- خصلت نارواى رايج ديگر آنها بر اثر گناه پراكندگى امورشان
مىباشد، بدين شرح كه در ميان مردم تفرقه ايجاد گرديده، اوضاع و احوالشان دگرگون
شده و رفتار آنها بر خلاف قانون عدالت صورت مىپذيرد.