ديگر در آن دنيا فزون شدن عمل نيك و يا توبه و بازگشت از گناه خواسته
نمىشود، و كسى از آنها نمىخواهد كه بر عمل نيك خود بيفزايند، و يا از كارهاى زشت
خود پشيمان شده توبه كنند (چون دنياى آخرت جاى حساب است و جايگاه عمل نيست) آيا
مگر شما، پسران و پدران و برادران و خويشان، كسانى كه از دنيا رفتهاند نيستيد؟!
پس چرا از كردار بد آنها پيروى مىكنيد؟ و بر مركب آنها سوار و براه آنها
مىرويد؟!.
«واى» كه دل مردم چقدر سخت، و از حظّ و بهره خويش بى نصيب شده، و از
رشد و صلاح خود بدور، و در غير ميدان وسيع عمل خود گام مىنهند!.
تو گويى مقصود (از فرستادن انبيا مواعظ و تحذير از دنيا) غير ايشان
بوده است و گويا رشد و صلاحى جز در گردآورى مال و ثروت دنيا نيست!»
[شرح]
(13083- 13058)
قوله عليه السلام: جعل لكم إلى قوله بارفاقها.
اين فراز از كلام امام (ع) تذكّرى است بر نعمت آفرينش بدن انسان، و
منافعى كه بر آن مترتب است.
بنا بر اين فايده گوشها اين است كه سخن حق را بشنود، و فايده ديدگان
اين است كه شگفتيهاى آفرينش را با آن ديده و از آنها عبرت بگيرد. واژه «عشاء» ممكن
است به يكى از دو معناى ذيل باشد:
1- محتمل است كه كلمه «عشاء» در سخن امام (ع) استعاره از تاريكى جهل
باشد كه بر چشم دل عارض مىشود. با فرض اين احتمال تقدير كلام اين خواهد بود:
«خداوند بصيرت را براى برطرف ساختن جهل و نادانى عطا فرمود.»
و منظور از ادراك چشم عبرتى است كه براى دل حاصل گشته و دل را جلا و
روشنى بخشد؛ با اين توجيه كه مقصود از تاريكى نادانى و منظور از ابصار عبرت باشد،
در اين صورت نسبت دادن روشنايى به بينايى نسبت صحيحى خواهد بود.