(خلاق): نصيب و بهره. الخلاق به كسر (خ) ريسمانى كه بر گلو بسته
مىشود و خفگى ايجاد مىكند.
(ارهاق): با عجله نزديك شدن، عجله كردن.
(تشذّب): جدا شدن، تفرقه پيدا كردن.
(انف الأوان): اوّل زمان هر چيز. در اين خطبه منظور اوّل جوانى است.
(بضاضه): كمال و قوّت يافتن بدن.
(هرم): پيرى زياد، نهايت سنّ پيرى.
(غضارة العيش): خوشى زندگى.
(آونة): جمع أوان، مانند أزمنة جمع زمان و به همين معنى زمان است.
(زيّال): برطرف شدن از بين رفتن.
(ازف): نزديك شد.
(علزة): لرزشى كه بيمار را فرا مىگيرد.
(حقدة): ياران و اعوان.
(غودر): ترك شد.
(انهكه): او را كهنه و فرسوده كرد و پوساند.
(معالم): آثار و نشانهها.
(شحب): شتر لاغر و مردنى.
(نخجره): كهنه، فرسوده، پوسيده.
(اعباء): بارهاى سنگين.
(مهد الأمر: يا مهّد الأمر): كار را آماده ساخت با تخفيف و يا تشديد
معنى فرق نمىكند.
(جرض): وقتى كه انسان آب دهانش را از روى اندوه و حزن فرو برد.
(قدة): با كسر قاف و دال بى نقطه، راه و مسير، بعضى اين كلمه را به
ضم قاف و دال نقطهدار تلفّظ كردهاند ولى به صورت اول صحيحتر است.
[ترجمه]
«خداوند جهان براى حفظ و نگهدارى امور مهم گوشها، و براى ديدن اشيا
چشمها را آفريد (تا انسانها آنچه به كار دين و دنيا آيد بشنوند و ببينند و حفظ و
نگهدارى كنند.)
خداوند اعضاى مختلفى را كه مناسب با كارهاى لازم بدن باشد و به
آسانى