واژه «ملل و سأم» در عبارت خطبه به يك معنى «خسته» به كار رفته است.
خسته شدن و از كارى كنارهگيرى كردن به دو صورت و به طريق زير ممكن
است:
الف: گاهى به دليل تحليل رفتن نيروى بدن و ناتوان شدن، بر اثر كار
فراوان است.
ب: اعتقاد درونى و واقعى از روى شواهد و قراين، پيدا شود كه رسيدن به
مقصود مورد نظر ممكن نيست. اين دو سبب كه براى دورى جستن و اعراض كردن از كارى
بيان شد، در باره دلگيرى و ملال حضرت از مردم كوفه، و دلتنگى آنان از آن بزرگوار
وجود داشته است. توضيح مطلب، اين كه حضرت از كردار و رفتار آنها خسته شده بود، اين
است كه: امام (ع) اگر در عمل از اصلاح آنها درمانده نشده، و به بيدرمانى در دلشان
باور پيدا نكرده بود، از كوفيان شكايت نداشت، و بر عليهشان زبان به نفرين
نمىگشاد. امام (ع) آشكارا دريافته بود كه پايدارى بخشيدن به آنها بدانسان كه
فرمانش را اطاعت و در برابر دشمن ايستادگى كنند، ممكن نيست. بنا بر اين دلگيرى و
ناخوشنودى آن حضرت از مردم كوفه هم جنبه اعتقادى و هم مايه عملى داشت.
امّا دلتنگى و خستگى اينان از آن بزرگوار يا براى اين بود، كه آنها
باور داشتند، خواستههايشان بوسيله حضرت برآورده شدنى نيست، و يا در عمل ممكن نبود
كه برآورده شود. زيرا به دليل دستورات فراوانى كه امام (ع) در باره جهاد و دفاع از
دين خدا مىداد، و سختگيرى كه در رعايت دقيق فرامين حق تعالى مىكرد، اين تكرار و
تأكيد در باره جهاد از نيروى ضعيف آنها بيشتر بود. مضافا دلمشغولى آنها به غير
خدا و سرگرمى به امور دنيا، در اعتقاد سبب شده بود كه در قلب از فرمان امام (ع)
انصراف و اعراض داشته باشند.
حضرت پس از آن كه از مردم كوفه شكايت مىكنند! بدرگاه خداوند متعال