بر او باشم. به رسول خدا هم دروغ نمىبندم،
چون اوّل تصديق كننده و پيرو او بودهام.» با اين توضيح روشن مىشود كه منافقين
دروغ مىگويند.
(11534- 11532)
قوله عليه السلام: كلّا و اللّه.
اين جمله حضرت نتيجه همان برهان فوق است كه توضيح داده شد. يعنى پس
از ردّ ادّعاى منافقين ثابت مىشود كه اتّهام آنها وارد نبوده و ادّعايشان باطل
محض است.
(11543- 11535)
قوله عليه السلام: و لكنّها لهجة رغبتم عنها و لم تكونوا من اهلها
در عبارت فوق حضرت علّت ادّعاى باطل و فاسدشان را توضيح مىدهند و آن
اين كه، آنچه امام (ع) راجع به حوادث آينده گفته و به آنها خبر مىدادند. بالاتر
از ادراك ضعيف و ناتوان آنها بود چه درك منافقين جاهل، به مثابه درك حيوانات بود،
و براى فهم اسرار و رموز جهان آمادگى نداشتند.
منظور از «لهجة» در عبارت امام (ع) همين اقوال و اسرار و رموز و
مقصود از غيبت آنها ناتوانى درك و انديشه آنان از دريافت مطلب و يا حضور نداشتن
منافقين در نزد رسول خدا (ص)، به هنگام بيان حقايق مىباشد.
با توضيح مطلب به خوبى روشن گرديد كه خرد منافقين و امثال آنها، تحت
سلطه پندارهاى واهى قرار داشت و خيالات واهى و نادرست آنان را، به تكذيب حق و
انكار آن وا مىداشت بديهى است كه در چنين صورتى امام را تصديق نكرده، و از
توهّمات و پندارهاى غلط و نارساى خود تبعيت كنند و امام (ع) را بدروغگوئى متّهم
كنند.
درگيرى امير مؤمنان (ع) با منافقين كوفه، شبيه و نمودى از رفتار
منافقين مدينه با پيامبر (ص) بود. منافقين مدينه رسول خدا (ص) را بسختى آزرده خاطر
داشتند، چنان كه كوفيان با على (ع) چنين رفتارى مىكردند.
(11545- 11544)
قوله عليه السلام: ويل امّه
كلمه «ويل» در لغت عرب به معناى دعاى به 11545 شرّ و يا خبر دادن از
امر شرّ است و چون «ويل» به كلمه «امّ» اضافه گردد، نفرين