«حمد و سپاس خاصّ ذات خداوندى است كه هيچ يك از حالات او بر حال
ديگرش سبقت نگرفته است (تمام صفات ذاتى كماليّه از اول عين ذاتش بوده، هيچ صفتى را
بعدا كسب نكرده است) بنا بر اين قبل از آن كه آخر باشد اول و پيش از آن كه پنهان
باشد پيداست. وجودش در همه اشيا متجلّى، و ذاتش از همه چيز مخفى است. كسى كه به
وحدت ناميده شود، جز او كم است. (زيرا تمام موجوداتى كه متصّف به صفت واحد
مىشوند، وحدتشان وحدت عددى است به خلاف خداوند منّان كه واحدى است حقيقى كثرت
ندارد و يكى است) هر عزيزى جز او ذليل است (زيرا عزيز كسى است كه احتياج نداشته
باشد. چون موجودات به او نيازمندند همه خوار و بىمقدارند)؛ هر نيرومندى سواى او
ناتوان است (چون خداوند منشأ تمام قدرتها و قوّتها است)؛ هر مالكى غير او مملوك
است (زيرا كه پديد آورنده تمام اشياء و مالك على الاطلاق اوست)؛ هر دانائى جز او
دانشآموز و فراگيرنده است (به اين دليل كه هر فردى از افراد نياز به دانش آموختن
از اشخاص دانشمندتر از خود دارد و حق متعال داناى بالذّات است)؛ هر داراى قدرتى
غير از او گاهى قادر (در بعضى امور) و گاهى عاجز است (بر خلاف ذات خداوند كه هميشه
قادر و خود منشأ كليّه قدرتها است)؛ هر شنوندهاى جز او از شنيدن آوازهاى بلند، و
از شنيدن صداهاى آهسته ناتوان است (چون شنوايى در انسان به وسيله گوش انجام
مىپذيرد از دريافت صداهاى ضعيف و از شنيدن صداهاى بسيار بلند دچار اختلال مىشود،
ولى خداوند ذاتا سميع است و تمام اصوات در نزد او يكسان هستند).
هر بينندهاى غير او از ديدن رنگهاى ضعيف و پنهان (چون رنگ هوا و
ذرّات) نابيناست (زيرا ديدن او به وسيله قوّه باصرة در چشم صورت نمىپذيرد تا از
ديدن رنگهاى پنهان عاجز باشد، خداوند بر همه چيز از جمله رنگها ذاتا آگاه است)؛ جز
او هر پيدايى پنهان است و هر پنهانى پيدا نيست. (زيرا هيچ شيئى مثلا خورشيد در عين
پيدا بودن نمىتواند پنهان باشد، ولى خداوند داراى دو صفت متضادّ پيدا و نهان با
هم است، پيداست از طريق علائم و نشانهها، پنهان است