ضربت زدن با شمشير هم آمده است (سمله):
باقيمانده آب ظرف (مقله): ريگهاى ته پيمانه كه به وسيله آن هنگام كمآبى سهم اشخاص
را معلوم مىكنند.
(تمزّز): اندك اندك نوشيدن آب و يا هر مايع ديگر.
(صديان): شخص تشنه.
(لم ينقع): تشنگى برطرف نشد.
(ازمعت الامر و ازمعت عليه): تصميم بر انجامش قطعى شد (مقدور): امر
مقدورى كه ناگزير بايد انجام پذيرد.
(امد): نهايت، نتيجه (ولّه العجال): جمع واله و عجول، و هر دو به
معناى شترانى هستند كه اولادشان را مورد تفقّد و مهربانى قرار مىدهند.
(هديل الحمامه): آواز كبوتر، (جوار): صداى بلند.
(تبتل): با خلوص نيت رو به خدا آوردن.
(انماث الشيء): آن چيز حل شد، ذوب گرديد.
[ترجمه]
«آگاه باشيد، دنيا به سوى نابودى و نيستى رو نهاده، هر لحظه گذشتش را
به ما اعلام مىدارد؛ نيكيهاى دنيا مخفى و پنهان شده و به سرعت مىگذرد. هنوز از
نعمتهايش بهرهاى نبرده كه زوال مىپذيرد و از جوانيش طرفى نبسته كه پيرى سر
مىرسد. دنيا اهل خود را، به نيستى و نابودى فرا مىخواند و همسايگانش را به سوى
مرگ مىكشاند. شيرينيهاى دنيا بسيار تلخ، و شراب صافش دردآلود و تيره است.
از دنيا به اندازه تهمانده آب كمى، كه در ظرف باقى بماند، و يا به
اندازه جرعهاى كه در موقع كمآبى آن را تقسيم كنند، باقى نمانده با وجودى كه از
مقدار آب باقيمانده، كسى سيراب نمىشود. و تشنگى او رفع نمىگردد.
(در ميان اعراب رسم بوده است كه به هنگام كمآبى مقدارى ريگ در داخل
ظرفى مىريخته، سپس آن قدر آب روى ريگها مىريختهاند، تا آنها گم شوند.
سپس آن مقدار آب را هر يك از افراد به عنوان سهم آب مىنوشيدهاند و
آن ظرف را مقله مىگفتهاند. حضرت به عنوان تشبيه فرمودهاند از دنيا به اندازه
جرعهاى از ظرف مقله بيش باقى نمانده است). بنا بر اين بندگان خدا از اين خانه
دنيا كه اهل آن