طلب با كمترين سعى و كوشش فساد آن را تشخيص
مىداد و بطلان آن بر وى پوشيده نمىماند. حال چون تشخيص باطل بر جستجوگر پوشيده
مانده معلوم مىشود كه باطل از آميختگى با حق بر كنار نبوده است و همين آميختگى
موجب اشتباه و پيروى از باطل شده است. در اين قضيه شرطيّه از استثنا كردن نقيض
جزاء «مخفى ماندن باطل» نتيجه آميخته بودن حق با، باطل را گرفته است و به تعبير
ديگر، رها نبودن باطل از آميختگى با حق را نتيجه گرفته است. نتيجه بدين دليل سالبه
آمده است كه يكى از دو مقدمه سالبه بوده و همواره نتيجه تابع پستترين مقدمه مىباشد.
(9631- 9596) 2- قضيّه شرطيّه دوّم: اين سخن حضرت است: و لو انّ
الحقّ خلص من لبس الباطل انقطعت عنه السن المعاندين؛ «و اگر حق از پوشش باطل آزاد
مىشد زبان بدگويان از عيبجويى باز مىايستاد.» رابطه ميان بدگويى و در لباس باطل
بودن حق، كاملا واضح است. مقدّماتى كه اهل باطل در اقامه دليل مىآورند، اگر تمام
آنها حق باشد، و به ترتيب صحيحى آورده شده باشد، نتيجه آن حق خواهد بود، و زبانشان
از لجاجت و مخالفت باز مىايستد. ولى چون مقدمات آميخته است نتيجه آن مىشود كه
حضرت فرمودهاند.
امام (ع) قياس اول و دوّم را به صورت قياس ضمير آورده و كبرى را از
احكام حذف كرده، نتيجه يا آنچه كه در معناى نتيجه بوده است ذكر فرمودهاند: و بدين
تعبير كه از حق مشتى را گرفته و از باطل مشتى را و درهم آميختهاند، لازمه اين كار
بوجود آمدن انديشههاى باطل شده است.
واژه «ضغث» به صورت استعاره بكار رفته، مقصود اين است كه انديشههاى
باطل، و خواستههاى اختراعى به دليل آميخته بودن حق و باطل بضرورت تحقق مىيابد.
بدين هنگام شيطان بر ياران خويش تسلّط مىيابد.
بدينسان كه ابليس، پيروى هواى نفس و دستور العملهاى بيرون از كتاب
خدا را،