كه بدين سبب مستحقّ ستايش مدام مىشود. اداى
شكر و انجام وظيفه در برابر نعمتهاى خداوند چنين اقتضا مىكند.
2- اين كه فرمودهاند: «هرگاه ستاره طلوع و غروب نمايد» طلوع و غروب
ستاره تذكّرى بر حكمت و كمال نعمت خداوند است. قبلا اين موضوع را توضيح دادهايم.
3- اين كه فرمودهاند: «حمد سزاوار كسى است كه نعمتهايش را از هيچ كس
دريغ نداشته» در مباحث قبل به فايده اين قيد مكررا اشاره كرديم و نيازى بتوضيح
مجدّد آن نمىبينم.
4- اين كه فرمودهاند: «هيچ چيز با نعمتهاى خداوند برابرى نمىكند»
مقصود اين است كه شكر نعمتهاى خداوند را نمىتوان به جاى آورد، زيرا توان انجام
يافتن شكر و سپاسگزارى خود نعمتى ديگر است كه شكر جديدى را مىطلبد. در خطبههاى
گذشته راجع به اين فايده مبسوط بحث كردهايم.
(9338- 9318) امّا شرح صدور اين خطبه به طور خلاصه اين است: هنگامى
كه حضرت قصد حركت بسوى صفّين را داشت، زياد بن نصر و شريح بن هانى را با دوازده
هزار نفر به عنوان مقدّمه سپاه فرستاد و به آنها دستور داد، تا دستور ثانوى در
كنار فرات، پشت كوفه در محلّى به نام عانات اردو زده، متوقف شوند، منظور از ملطاط
كناره فرات است. پس از اين دستور حضرت از كوفه خارج و بسمت مدائن حركت كرد. در
مدائن مردم را از مخالفت بر حذر داشته پند و اندرز داد.
و پس از تعيين عدىّ بن حاتم براى انجام كارها، خود به راه افتاد.
عدىّ بن حاتم هشتصد مرد جنگى را از آن ديار انتخاب كرده با آنها حركت
كرد. عدىّ به پسرش زيد دستور داد كه افراد آماده را به كمك بياورد. زيد با چهارصد
نفر ديگر به آنها پيوست.
منظور سخن حضرت: «من از فرات گذشته به سوى عدّه قليلى از شما كه