دارندگان به سعادت آخرت و كفّار نيز بخير
دنيوىشان دست يابند و خداوند آنها را به پايان كارشان برساند. و به وسيله او
اموال بيتالمال مسلمانان گردآورى شود، دشمنان خدا سركوب، راهها امن و حق بيچارگان
از زورمداران گرفته شود. رعاياى مؤمن آسوده خاطر شوند، و از ستم ستمگران در امان
بمانند.
به روايت ديگر هنگامى كه حضرت گفته خوارج را شنيد، فرمود: در باره
شما حكم خداوند را انتظار مىكشم ... در ادامه، سخن را چنين بپايان رساندند كه در
حكومت امير نيكوكار، پرهيزگار به خواستههاى خود كه سعادت اخروى و جلب رضاى خداوند
است مىرسد و در حكومت امير بدكار افراد بدكار و با شقاوت بهره دنيوى خود را
خواهند برد، تا بدان هنگام كه روزگار بدكار بسر آيد و مرگ او فرا رسد.»
[شرح]
(8628- 8594)
منظور از اين فرموده حضرت: كلمة حقّ يراد بها الباطل،
ردّ و انكار آن چيزى است كه در ذهن خوارج «از صحّت ادّعاى پيروان
معاويه كه: بياييد كتاب خدا را داور قرار دهيم» جا گرفته بود. بنا بر اين معناى
واقعى سخن چنين است، دعوت پيروان معاويه از شما بداورى كتاب خدا، سخن حقّى است،
ولى آنها قصد باطل و نادرستى دارند و آن فروكش كردن شدّت جنگ و تفرقه آرا و مانند
اين امور است كه صحيح نيست انجام شود.
كلام حضرت، در پاسخ خوارج كه حكمى جز حكم خدا نيست تصديق گفته آنها
از جهت حقيقت معناى كلمه است، نه آنچه به نظر آنها مىرسيده حق بوده است؛ زيرا
تمام دستورات را، در فرمانهاى صريح و احكام روشن خداوند محدود كردن، صحيح نيست،
بدين معنا كه براى بنده خدا هيچ دستور العملى جز كتاب خدا نباشد. بدين دليل كه
بيشتر احكام فرعى بصراحت در قرآن نيامده، با اين كه حكم خدايى هستند و از طريق
اجتهاد و ديگر طرق براى كسانى كه اهل استنباط و اجتهادند بدست مىآيند. و آنها كه
اهل اجتهاد نيستند لازم است كه بدين احكام عمل كنند.