مردم است، به گونهاى كه همراه با ستم نباشد
و اموال عمومى مردم، در غير موردى كه به مصلحت آنان نباشد، صرف و خرج نشود، بدان
سان كه قبل از به حكومت ظاهرى رسيدن امام (ع) عمل مىشده است.
سوّمين حق تعليم و آموختن به مردم بوده، تا نادان نمانند: دليل اين
كه حضرت در اين عبارت فرمودهاند: «تا جاهل نمانيد» و نفرمودهاند تا عالم شويد،
اين است كه منّت نهادن بر آنان به از بين بردن جهل، بارزتر از بيان دانا شدن
آنهاست، چنان كه اگر به شخصى گفته شود: اى جاهل، بيشتر آزرده خاطر مىشود، تا گفته
شود: دانشمند نيستى.
چهارمين حقّ مردم بر امام، تربيت كردن آنها در زمينه عمل كردن به
وظايفشان مىباشد، يكى از چهار حق واجب رعيّت بر عهده امام (ع) به اصلاح تن آنان
مربوط مىشد. و آن تقسيم عادلانه اموال و رفاه بخشيدن به زندگىشان بود كه تصرّف
غير مجاز، در آن صورت نگيرد، و در مواردى كه صلاح عموم مردم نيست به كار نرود. دو
حقّ ديگر به اصلاح جانهاى آنان مربوط مىشد، كه يكى قدرت انديشه آنها را فزونى
مىبخشيد، و عبارت بود از تعليم، و ديگرى نيروى عملى آنها را به منظور تربيت و
بكار بستن آن، زياد مىكرد. و آن حقّ باقى مانده ديگر، ميان فايده رساندن به جسم و
جان آنها، و سامان بخشيدن به زندگىشان مشترك بود شامل: نصيحت و اندرز دادن مردمان
كه به منظور دست يافتن به اخلاق نيكو و سعادتمند شدن در آخرت انجام مىشد.
پس از آن كه حضرت حقوق رعيّت را نسبت به خود برشمرد، به بيان حقوق
خود نسبت به ديگران پرداخته و آن را به چهار دسته تقسيم مىكند:
اوّلين حق امام (ع) بر مردم، وفادارى آنهاست در بيعت با آن حضرت كه
از مهمترين امور و مربوط به نظام بخشيدن كلّى به جامعه آنها بوده است.
دوّمين حق، نصيحت آن حضرت در غيبت و حضور بدين معنا كه از